99 اسلام و اهل بیت - شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و طلحه و زبیر بدو گفتند با تو بیعت مى‏کنیم به شرط آنکه ما را در خلافت شریک کنى ، فرمود : ] نه ، لیکن شما شریکید در نیرو بخشیدن و یارى از شما خواستن ، و دو یارید به هنگام ناتوانى و به سختى درماندن . [نهج البلاغه]

قرآن صورت کتیبه انسان کامل و انسان کامل تجسم عینی و خارجی آن است. هر دو « کلمة الله »‌ اند؛ یکی کلام تدوینی و دیگری کلام تکوینی خدای سبحان است. عترت طاهره، قرآن ناطق‌اند و در هیچ مرحله از مراحل علمی از قرآن جدا نیستند. چنان که همه کمالاتی را که قرآن فرموده است، دارند. چرا که در غیر این صورت محذور انفکاک قرآن از عترت یا انفکاک عترت از قرآن لازم می‌آمد.

قرآن و عترت دو تجلی از یک حقیقت واحدند که از هم انفکاک و جدایی ندارند. چنانکه در حدیث ثقلین وجود مبارک نبی مکرم اسلام (ص) بر این حقیقت تأکید فرمودند.

منشأ عظمت حضرت فاطمه زهرا (س)

خداوند مقام منیع حضرت زهرا (س) را – طبق برخی روایات – بر جمیع پیامبران برتری داده است. چنان‌که جابر از امام صادق (ع) روایت می‌کند: عرض کردم: چرا فاطمه زهرا را، زهرا نامیده‌اند؟ فرمودند:

« برای آنکه خدای عزوجل- ایشان را از نور عظمت خود آفرید، پس هنگامی که فاطمه پرتو افکند، آسمان و زمین به نور او روشن شد و دیدگان فرشتگان را فرا گرفت. فرشتگان برای خدا به سجده افتادند و گفتند: خدایا! این چه نوری است؟ پس خداوند به ایشان وحی نمود: این نوری از نور من است او را در آسمان مسکن دادم و از عظمتم او را آفریدم او را از صلب پیامبری از پیامبرانم خارج خواهم ساخت و بر تمامی أنبیا برتری خواهم بخشید و از آن نور امامانی خارج خواهم ساخت که به امر من قیام کنند و...»

همچنین در برخی روایاتی که در ذیل آیه؛«یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِینَ»(آل‌عمران/42)

وارد شده است، حضرت فاطمه(س) بر تمامی زنان عالم برتری داده شده است؛

« فَقَالُواْ [الْمَلآئِکَةُ]: إِنَّ مَرْیَمَ کَانَتْ سَیِّدَةِ نِسَاءِ عالمها وَ إِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَکِ سَیِّدَةِ نِسَاءِ عالمکِ وَعالمها و سَیِّدَةِ نِسَاءِ الأَوَّلِینَ وَ الْآخَرِینَ »

در عظمت حضرت زهرا (س) همین بس که امام زمان (عج) که عصاره تمام أنبیا و اولیایی الهی است، حضرت را به عنوان الگوی خویش معرفی کرده است:

« فِی ابنة رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ لی حَسَنَةٌ »

سرّ عظمت فاطمه زهرا (س)

راز و رمز عظمت و بزرگواری این بانوی گرامی اسلام همان سیر ولایی و مقام ولایتی ایشان است.

 انسانی که ولی اللهی می‌شود، گاه مانند انبیاء الهی و امامان معصوم به سمت‌های اجرایی و گاه همچون حضرت فاطمه زهرا و مریم عذراء(س) به امور غیر اجرایی مأمور می‌شود. بنابراین هر رسول و پیامبری، ولیّ نیز هست، لیکن هر ولییّ پیام‌آور تشریعی نیست.





::: سه شنبه 89/2/7 ::: ساعت 7:55 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

این روزها همه بچه های شیعه در دهکده مجازی می خواهند از کلمه ای مقدس بنویسند.هرکسی به روش و سبک نوشتاری خود سعی دارد نام فاطمه را برای اهل این دنیای مجازی تعریف کند.یکی شعر،یکی قصه،یکی تصویر

همه و همه می خواهند به هر نحوی خود را در معرفی این بانوی گرامی سهیم باشند.

اما:

فضائل بانوى بزرگ اسلام:

علاقه پیامبر (ص) به فاطمه (س)

بدون تردید محبت و علاقه رسول خدا به فاطمه (س) بدون جهت و صرفا به دلیل علاقه پدر و فرزندى نبوده است،زیرا حضرت فرزندان دختر دیگر هم داشته است و از طرفى پیامبر اسلام (ص) به مقتضاى (و ما ینطق عن الهوى) بدون دلیل از کسى تعریف و مدح نمى‏کند.بنابراین معلوم مى‏شود که این دردانه پیامبر  (ص) در این مدت کوتاه عمر خود،از فضایل و کمالاتى برخوردار بوده که مورد توجه رسول خدا قرار گرفته است،تا رسول خدا آن تعابیر را درباره‏اش بیان نماید که درباره کس دیگر نفرموده است،مانند:«ان الله یرضى لرضاک و یغضب لغضبک،خداوند راضى مى‏شود به رضاى تو و غضبناک مى‏شود به غضب تو.» (1) «فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی،و من آذانی فقد آذى الله،فاطمه پاره تن من است پس هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است‏». (2) به نقل دیگرى چنین فرموده است:«و هی قلبی الذی بین جنبی، فاطمه،جان و دل من است که در سینه‏ام قرار دارد». (3)

و باز فرموده است:«و هی نور عینی و ثمرة فؤادی،او نور چشم و میوه دل من است.» (4)

فاطمه (س) به اندازه‏اى مورد علاقه پیامبر (ص) بود که‏«ابن عمر»نقل مى‏کند:«هر گاه رسول خدا قصد سفر مى‏کرد با آخرین کسى که خداحافظى مى‏کرد فاطمه  (س)بود و به وقت‏بازگشت نخستین کسى را که به دیدارش مى‏آمد فاطمه  (س) بود. (5) تا آنجا که پیامبر (ص) به فاطمه  (س) مى‏فرمود:«فداک ابی و امی،پدر و مادرم به فداى تو.» (6)

عایشه نقل مى‏کند:ندیدم کسى را از نظر کلام و سخن به پیامبر (ص) شبیه‏تر از فاطمه (س) باشد و هر وقت فاطمه بر آن حضرت وارد مى‏شد،به او مرحبا مى‏گفت و در برابرش مى‏ایستاد (و به طرفش مى‏رفت) و دست او را مى‏گرفت و مى‏بوسید و او را در جاى خودش مى‏نشانید.» (7)

عبادت فاطمه  (س)ادامه مطلب...



::: جمعه 88/3/22 ::: ساعت 5:43 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا

بنام خدا

بعد از ارتحال رسول خدا(ص) وضع سیاسی، مسلمانان به گونه‏ای شد که فاطمه زهرا(س) به هیچ وجی راضی نبود. او هم اندوه فوت پدر را داشت و هم اندوه انحراف مسیری که پیامبر برای آینده مسلمانان ترسیم کرده بود. چرخ ولایت و امامت را از گردونه خود خارج کردند؛ فدک را که حق مسلم او بود، به یغما بردند؛ او را کتک زدند و مجروح کردند. در هر صورت وقایع بعد از فوت پیامبر، فاطمه را زمین گیر کرد. چهره او پر از غم و اندوه و گریه بود. و صورتی کبود داشت. نارضایتی و غم زهرا را از متون تاریخ مخصوصاً از خطبه غرّای او در مسجد می‏توانیم درک کنیم:
چون خدای تعالی همسایگی پیغمبران برای رسول خویش را برگزید، دو رویی آشکار شد و کالای دین بر خریدار. هر گمراهی مدعی و هر گمنامی سالار و هر یاوه گویی در کوی و برزن در پی گرمی بازار. شیطان از کمین گاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت کرد و دید چه زود سخنش را شنیدید و سبک در پی او دویدید و در دام فریبش خزیدید و به آواز او رقصیدند. هنوز دو روزی از مرگ پیغمبرتان نگذشته و سوز سینه ما خاموش نگشته، آنچه نبایست کردید و آن چه از آن شما نبودید، بردید و بدعتی بزرگ پدید آوردید.
به گمان خود خواستید فتنه برنخیزد و خونی نریزد، اما در آتش افتادید و آن چه کاشت کردید، به باد دادید.
چندان درنگ نکردید که این اسب سرکش رام و کار نخستین تمام گردد. نوایی دیگر سازد سخنی جز آن چه در دل دارید، آغاز کردید. می‏پندارید ما میراثی نداریم! در تحمل این ستم نیز بردباریم و بر سختی این جراحت پایداریم. ای مهاجران! این حکم خدا است که میراث مرا بربایند و حرمتم را نپایند؟ پسر ابوقحافه (ابوبکر)! خدا گفته تو از پدرت ارث ببری و میراث مرا از من ببری؟ این چه بدعتی است در دین می‏گذارید! مگر از داور روز رستاخیز ندارید؟ سپس رو به قبر پدر کرد و گفت:
ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی : فاطمه زهرا، تحبّون الله

  • ::: یکشنبه 88/3/3 ::: ساعت 7:21 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    بنام خدا

    مصائب رسول اکرم (ص)
     یکی از دوستان بزرگوار از حقیر خواست تا احادیثی از  نبی گرامی اسلام(ص) را نقل کنم اما کمی که فکر کردم بهتر دیدم تا به گوشه ای ازمصیبتهای زندگی آن بزرگوار اشاره کنم تا بدانیم که چطور این دین ومذهب به طور امانت به دست ما رسیده ومانیز باید به نسلهای بعد از خود منتقل کنیم
      رسول خداوند(ص) در مسیر هدایت انسان‌ها رنج‌های بسیاری را تحمل کرد. مشرکان در آزار آن حضرت، هر چه در توان داشتند، انجام دادند؛ رفتارهایی که قلب نازنین حضرت خاتم(ص) را آزرده می‌کرد.درحالی که پیامبر اکرم(ص) برای هدایت مردم بسیار می‌کوشید. در قرآن کریم، چنین آمده است:
    «لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ» (توبه/128)
    «به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج‌های شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است».
    نمونه اول: 
    پس از جنگ بدر، نخستین تفرقه، میان اصحاب پیامبر(ص) بروز کرد. این مشکل که حضرت رسول(ص) را آزرده خاطر ساخت، دربار? تقسیم غنایم اتفاق افتاد. پاسداران برجِ فرماندهی کل قوا، تعقیب کنندگان دشمنان تا آخرین لحظات، جمع آوران غنایم و ... سهم بیشتری را برای خود می‌خواستند... پیامبر اسلام(ص) پس از گذشت مدتی، غنایم را به طور مساوی تقسیم فرمود. ولی باز هم برخی اعتراض می‌کردند. مثلاً سعد وقاص به آن جناب، اعتراض می‌کرد که آیا مرا با کارگران ساده، یکسان می‌بینید؟(1) این رفتارها، آن حضرت را ناراحت می‌کرد؛ زیرا آن جناب برای پرهیز از مال پرستی می‌کوشید و آمده بود، تا تساوی را برقرار کند.
     نمونه دوم:
     در جنگ احد، کوهی به همین نام، پشت سر سپاه اسلام قرار داشت. شکافی در وسط این کوه بود و پیامبر اسلام(ص) برای دفع خطر دشمن، چهل تیرانداز را مأمور کرد تا از این قسمت حفاظت کنند و تأکید فرمود که به هیچ وجه، این نقطه را رها نکنند.(2)دشمنان بارها تلاش کردند به لشکر اسلام حمله کنند؛ ولی با مقاومت مواجه شدند و عقب نشستند. در اواخر جنگ، سپاه دشمن، سلاح به زمین گذاشتند و فرار کردند.
      برخی از مراقبان این قسمت حساس، فکر کردند که نبرد،‌ تمام شده است؛ آنان از سخنان پیامبر(ص) غفلت و از فرماندهشان سرپیچی کردند و تنها ده نفر باقی ماندند. بقیه محل مأموریت خود را ترک کردند و برای جمع آوری غنیمت رفتند؛ اما از سوی دیگر، دشمنان، متوجه شدند که می‌توانند تنگه را تصرف کنند.
      آنها پس از تصرف این نقطه حساس، از پشت به مسلمانان حمله کردند، آنان را غافلگیر کردند و سپاه اسلام را دچار بی‌نظمی و هرج و مرج کردند. و در نتیجه شکست را پذیرفتند.
     
    نمونه سوم:
     یکی از مهاجمان دشمن، فردی را به شهادت رساند که چهره‌اش پوشانده شده بود. او پنداشت که پیامبر اسلام(ص) را به شهادت رسانده است. انتشارات این خبر بی‌اساس، باعث تقویت جرأت دشمن و تضعیف روحی? مسلمانان شد؛ از این رو هجوم دشمن شدت گرفت و برخی از یاران پیامبر(ص) برای حفظ جان خود از کوه بالا رفتند و پیامبر را تنها گذاشتند؛ حتی پیامبر برخی از آن‌ها را با نام صدا می‌زد؛ ولی آنان توجهی نکردند. در میان فرار کنندگان، برخی شخصیت‌های مشهور هم، به چشم می‌خورند.(3)
      در این جنگ فقط، علی، طلحه و زبیر و پنج نفر از انصار برای حمایت پیامبر اکرم(ص) تا پایان ایستادند و غیر از این افراد، بقیه در پی حفظ جان خود بودند. برخی نیز که فکر می‌کردند، پیامبر اسلام(ص) شهید شده است، از جنگ دست کشیدند و گفتند که دیگر نبرد فایده‌ای ندارد؛ حتی برخی در پی گرفتن امان نامه از ابوسفیان بودند.(4)
    نمونه چهارم:
    روز دهم ماه مبارک رمضان در سال 8 هجری، فرمان حرکت برای فتح مکه، صادر شد. رسول اکرم(ص) و یارانش از مدینه خارج شدند و پس از طیّ مسافتی، خاتم الانبیا در نقطه‌ای به نام «کدید»، آب خواست و روزه‌اش را افطار کرد و به همه دستور داد که افطار کنند. بسیاری از اصحاب به دستور پیامبر، افطار کردند؛ ولی برخی نیز تصور کردند اگر در حال روزه جهاد کنند، پاداششان افزون‌تر خواهد بود. در نتیجه روزه خود را ادامه دادند. این افراد ساده لوح، تصور نکردند همان شخص که دستور داده است تا روزه بگیرند، حالا نیز به افطار امر کرده است. فرستاد? خداوند از این عمل آنان آزرده شد. قرآن نیز این افراد را سرزنش می‌کند و می‌گوید:
    «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ» (حجرات/1)
    «ای افراد با ایمان، بر خدا و پیامبر او سبقت نگیرید»
    نمونه پنجم:
    اسامه، جوانی لایق و زبده بود؛‌ به گونه‌ای که پیامبر اسلام(ص) او را به فرماندهی برگزید تا با رومیان نبرد کند؛ زیرا آنان همواره در پی نابودی اسلام بودند. این جریان، پس از حجة الوداع روی داد. افراد سرشناس، پسران مهاجر و انصار،‌ مأمور شدند تا در این سپاه، شرکت کنند. (5)
      فرستاد? خدا از دادن فرماندهی به یک جوان، مقاصدی داشت که از جمل? آنان توجه «شایستگی» بود؛ اما ریاست او برای برخی مسلمانان که بزرگتر از او بودند، سخت بود. در نتیجه زبان به طعن و کنایه گشودند. (6)
      پیامبر از سرپیچی این افراد، بسیار ناراحت شد و با وجود داشتن تب شدید و بیماری، به مسجد رفت و ناراحتی خود را از تأخیر حرکت سپاه اعلام کرد. (7) پس از شانزده روز، اصرار فراوان پیامبر خدا(ص) سبب حرکت سپاه شد؛ ولی هنوز، اندکی از حرکت آن نگذشته بود که خبر وخامت حال پیامبر به سپاهیان رسید و کارشکنی‌ها آغاز شد. به همین دلیل نیز مدینه بازگشتند و خواسته آن حضرت عملی نشد.
       نمونه هفتم: گاهی جاه‌طلبی کار را به جایی می‌رساند که، حرمت بزرگ ‌ترین انسان هم شکسته می‌شود. موضوع از این قرار است که پیامبر اسلام(ص) در بستر بیماری بود. آن بزرگوار، همواره به برقراری اسلام و هدایت امت و همچون هر بنیانگذاری، به بقای بنای دین می‌اندیشید. همچنین ماجرای سپاه اسامه و عملکرد زشتِ برخی سران و بزرگان در توقف سپاه، فرستاد? خدا را نگران ساخته بود. آن حضرت که می‌دید در زمان زندگانی او، تصمیم‌هایش را نادیده می‌گیرند، بیمناک بود که دربار? جانشینی وی، چه روی خواهد داد؟ از این رو، روزی که سران صحابه، برای عیادت آن جناب، آمده بودند، به آنان رو کرد و فرمود
    «کاغذ و دواتی برایم بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید».
    در این لحظه، یکی از افراد سرشناس، سکوت مجلس را شکست و گفت: «بیماری بر پیامبر غلبه کرده، قرآن نزد شماست. کتاب آسمانی برای ما کافی است». نظر او مورد اختلاف واقع شد. گروهی به نفع و گروهی بر ضد او سخن گفتند. پیامبر از اختلاف و سخنان جسارت آمیز آنان، سخت ناراحت شد و امر نمود تا خانه ایشان را ترک کنند. ابن عباس که از اصحاب پیامبر است، پس از نقل این واقعه، آن را بزرگ‌ترین مصیبت برای اسلام برشمارد. (8)
    منابع:
    1: جعفر سبحانی، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام (ص)، ص 243.
    2:- همان، ص 270.
    3:ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ص 227؛
        بیهقی، دلائل النبوه، ج3، ص 310؛
        واقدی؛ المغازی، ج1، ص 237
        سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی، ج6، ص 180.
    4: ابن اثیر، الکامل، ج2، ص 109.
    5:  ابن حجر، الاصابه، ج8، ص 124
         ابن اثیر، تاریخ، ج6، ص 317-321.
    6: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج2، ص 335
         طبقات الکبری، ج2، ص 249.
    7: ابن سعد، طبقات الکبری، ج2، ص 189و190.
    8:  بخاری، صحیح، کتاب علم، ج1، ص 22 و ج2، ص 14؛
        مسلم، صحیح، ج2، ص 14؛
        احمد بن حنبل، مسنه، ج1، ص 325،
        ابن سعد، طبقات الکبری، ج2، ص 244.




  • کلمات کلیدی : جامعه اسلامی

  • ::: شنبه 86/12/18 ::: ساعت 12:34 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    بنام خدا

     

    یکی ازنکات برجسته زندگی اهل بیت (ع) ،بعد فرهنگی آن می باشد.این بزرگواران ،هرکدام ، در عصر خود فعالیّت فرهنگی داشته ودر مکتب خوی شاگردانی تربیت میکردند وعلوم ودانش خودشان را توسّط آنان در جامعه منتشر میکردند  .امّا شرایط اجتماعی وسیاسی زمان آنان یکسان نبوده وباهم تفاوت دارند.بعنوان نمونه در زمان امام  محمد باقر(ع) وامام صادق(ع) شرایط اجتماعی مساعد بوده ولذا می بینیم که تعداد شاگردان وراویان امام صداق(ع) بیش از چهار هزار نفر میشد ،ولی از زمان امام جواد(ع) تا امام حسن عسکری(ع) به خاطر وجود فشار های سیاسی وکنترل شدید فعّالیت آنان از طرف حکومت جبّار وقت ،شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بوده و از این لحاظ تعداد راویان وپرورش یافتگان مکتب آنان نسبت به زمان امام صادق (ع) کاهش قابل توجهی را نشان میدهد .بنابراین اگر توی تاریخ میخوانیم که تعداد راویان و اصحاب حضرت جواد(ع) نزدیک به صد وده نفر بوده اند جمعاً250حدیث از آن حضرت نقل شده نباید تعجّب کرده ویا اینکه نشانه ضعف آن بزرگوار بدانیم ،زیرا از یک طرف ،آن حضرت شدیداً تحت کنترل ومراقبت سیاسی بوده و از طرف دیگر شهادت زودهنگام آن حضرت هم از علل این کمی حدیث بوده است،چرا که تمام تاریخ نویسان می گویند که آن امام تنها 25 سال عمر کرده اند.
    راستی!!
     این را هم فراموش نکنیم که در میان همین مقدار اندک از اصحاب ایشان، چهره های برجسته ای مانند : علی بن مهزیار ،زکریا بن آدم،محمد بن اسماعیل،و...بودند که هر کدامشان در صحنه علمی و فقهی  وزنه خاصی به شما ر می رفتند وهر یک از اینها حرفی برای گفتن داشتند .
    درشناخت راویان احادیث امام جواد(ع) تنها در محدّثان شیعه نباید اکتفا کرد چراکه محدّثان ودانشمندان  اهل تسنّن  هم معارف و حقایقی از اسلام را از آن حضرت نقل کرده اند .«خطیب بغدادی » یکی از این دانشمندان است که احادیثی را با سند خود  از آن حضرت نقل کرده است.
      البته!!
     نمیتوان زندگانی اهل بیت را  در عرض چند جمله شناخت بلکه باید با دقّت و توجّه کامل به زندگی ایشان نگاه کرد وبه نوعی میشه گفت که زندگی  این بزرگواران را موشکافی کرده تا در حد توان خود با معارف اهل بیت آشنا شده و در زندگی خود پیاده کرد .




  • کلمات کلیدی : اهل بیت

  • ::: سه شنبه 86/9/20 ::: ساعت 7:20 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    بنام خدا

     

    می خواستم به مناسبت روز مادر مطلبی بنویسم امّا باید اعتراف کنم که دو روز با خودم کلنجار رفتم نتوانستم از کلمه  مادر چیزی بنویسم(دریغ از کلمه ای نوشتن). خیلی فکر کردم وآخرش به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهم  از مادر چیزی بنویسم باید از بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) بنویسم و آخرش به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهم از فاطمه بنویسم بایدبه شخصیت فاطمه  از منظر کسی نگاه کنیم که با شناخت کامل از مادر خود، ایشان را توصیف کرده است لذا بدون هیچ دخل وتصرفّی شخصیت فاطمه(س) را از نگاه این این سلاله زهرای اطهر بررسی می کنیم...... 

    بنده به عنوان یک گوینده و یک روحانى سالها از فاطمه زهرا(س) حرف زده‏ام و شاید صدها ساعت در باره این مخدّره صحبت کرده‏ام و همه ما به فضایل معنوى فاطمه زهرا(س) و به خصلتهاى انسانى فاطمه زهرا(س) توجه کردیم اما به این که باید یک الگوى زنده و مجسم و روشن از زن مسلمان امروز در اختیار بینندگان دنیا بگذاریم خیلى توجه نکردیم. (1)
    فاطمه زهرا(س) بعد از رحلت پیغمبر(ص) براى خلافت على بن‏ابیطالب(ع) به یک مبارزه مستمر شبانه‏روزى دست زد و کسى نمى‏تواند منکر آن بشود. (2)


    مقام فاطمه زهرا(س) در خور آن است که عقول برجسته انسانهاى بزرگ در اصلى‏ترین رشته‏هاى تفکّرات ایشان بیندیشند و زبانهاى فصیح‏ترین و بلیغ‏ترین گویندگان، شعرا و سرایندگان آن اندیشه‏ها را در قالب کلمات بیاورند.. (3)
    از خود پیغمبر اکرم(ص) که پدر و مربى این مخدره بزرگوار بود تا امیرالمؤمنین(ع) که همسرش بود و تا فرزندان او ائمه معصومین (علیهم السلام) هر کدام راجع به زهراى اطهر7 جمله‏اى سخن گفتند، آن را با زبان تعظیم و ستایش بیان کردند و این نشان‏دهنده مقام والا و توصیف‏ناشدنى آن حضرت است. (4)
    این دختر جوان - حضرت فاطمه(س) و این بانویى که در هنگام شهادت 18 سال داشت آن‏قدر به نماز ایستاد و عبادت کرد که پاهاى مبارکش ورم کرد. (5)
    این دختر در آن دوران سخت [شعب ابیطالب] همان فرشته نجات پیغمبر بود. (6)
    «سمیت الزهراء زهراء لانها تزهر لامیرالمؤمنین(ع) فى النهار ثلاث مرات بالنور» فاطمه را زهرا نامیدند چون روزى سه بار در چشم على(ع) مى‏درخشید. (7)
    برکات فاطمه زهرا(س) را ما در عین آشنایى و معرفت و ارادت به آن بانوى دو عالم در سر تا سر ایام حیات خودمان در جلوه‏هاى گوناگون زندگى مشاهده کردیم. (8)
    راه على(ع) و فاطمه(س) و راه ائمه‏7 امروز همان راه امام خمینى است. (9)
    روز به روز، نور اسلام و معنویت فاطمه زهرا(س) آشکارتر خواهد(10)                                                                                                                                                                       
    1- ستودگان و ستایشگران، سخنان مقام معظم رهبرى، ص‏37.
    2- همان، ص‏39.
    3- همان، ص 41.
    4- همان، ص 42.
    5- همان.
    6- همان، ص‏43.
    7- همان، ص 44 روایت نقل شده از بحارالانوار، ج‏43، ص 11.
    8- همان. ص‏46.
    9- همان، ص‏47.
    10- همان، ص‏46.




  • کلمات کلیدی : اهل بیت

  • ::: چهارشنبه 86/4/13 ::: ساعت 11:15 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا
       1   2      >