99 خانگل زاده(مشکات) - شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با برادریِ خدایی است که [درخت] برادری به بار می نشیند . [امام علی علیه السلام]

موضوع حجاب از موضوعاتی است که خیلی از افراد حول آن ،بحث و تبادل نظر می کنند وبیشتر هم از نگاه دین به آن می نگرند.امّا اگر کمی افق دید خودمان را وسعت دهیم ،می بینیم  که حجاب از موضوعاتی است که روانشناسان را نیز درگیر خود کرده است . به عقیده روانشناسان ،یکی از  نشانه های عزّت وارزش هر شخصی طرز برخورد ومنش رفتاری او میباشد . بر این اساس، هر کس شخصیتی دارد که خود را با آن معرفی می‏کند و دیگران نیز او را به همان ویژگی‏ها می‏شناسند.شخصیت؛ مجموعه افکار، عواطف، عادت‏ها و اخلاقیات یک انسان است که به تمایز وی از دیگران می‏انجامد(1).

اما تعریف انسان دارای ارزش و به نوعی (با کلاس از نوع فرهنگ)، در ادبیات روانشناسان::

 1:در «روان‏شناسی کمال» انسان رشد یافته که انسان خواستارِ تحققِ خود (actualizing person - The Self) معرفی می‏گردد، این گونه توصیف شده است: انسانی که نیازهای سطوح پایین (نیازهای جسمانی، ایمنی، تعلق، محبت و احترام) را پشت سر نهاده، در صدد استفاده از توانایی‏ها و قابلیت‏های خود است و به دنبال به فعلیّت رساندن خویشتن و تحقق خویش است‏(2).

2: اریک فروم انسان رشد یافته را انسان بارورمعرفی می‏کند و در تعریف او می‏گوید: وی انسانی است که نیازهای روانی‏اش را از راه‏های بارور و زایا و خلاق ارضا می‏کند(3)

به عقیده اریک فروم مؤثرترین عامل در رشد شخصیت انسان برآوردن معقول نیازهای روانی است که حیوانات پست این نوع نیازها را ندارند. انسان سالم نیازهای روانی - نه نیازهای جسمانی مانند گرسنگی، تشنگی، جنسی و...- خود را از راه‏های خلاّق ارضا می‏کند و اشخاص ناسالم از راه‏های نامعقول‏(4).

امّاباید به این نکته مهمّ توجه شود که فرصت رشد شخصیت با رعایت حجاب بیش‏تر فراهم می‏گردد یا با عدم رعایت آن؟ انسانی که پیوسته نگران زیبایی خود است و بیش‏تر در جهت معرفی پیکر خود می‏کوشد، بهتر می‏تواند قابلیت‏های خود را بشناسد و به فعلیت برساند یا آن که سر در باغ اندیشه دارد؟ آیا توجّه به نیازهای جسمانی و سطحی به انسان امکان رشد می‏دهد یا توجّه به نیازهای عالی و مخصوص انسان‏ها؟ آیا غرق شدن در خود نمایی و جلب توجّه دیگران مسیر منتهی به یافتن خویشتن است؟ انسانی که زندگی‏اش تحت فرمان و اراده‏اش نیست، در حس هویّت یابی خود (of Identity A Sense) دچار شکست شده است‏(5)تا چه رسد به آن که هویّتش را به کمال رساند. زیرا سلیقه و خواست دیگران در زندگی‏اش تأثیر می‏گذارد و چنان زندگی می‏کند که دیگران می‏پسندند، نه آنگونه که خود می‏پسندد.

بی‏حجاب در اندیشه نمایش خود و زیبایی خویش است. این امر که عقده حقارت (inferority complex) انسان را نشان می دهد، زمینه رشد و تعالی وی را نابود می‏سازد؛ در حالی که زن مانند مرد یک انسان است و باید از نظر انسانی رشد و تکامل یابد. کسی که با نمایش زیبایی خود و گزینش پوششی ویژه در اندیشه جلب نظر دیگران به سر می‏برد، در حقیقت می‏خواهد با تکیه بر جذابیت‏های ظاهری خویش و نه اصالت‏ها و ارزش‏های متعالی خود، جایی در جامعه بیابد. در واقع او از این طریق اعلام می‏دارد، آنچه برایش اصل است و اهمیّت دارد، «زن بودن» او است نه انسانیت و اندیشه و لیاقت و کارآیی‏اش. چنین فردی قبل از همه اسیر زیبایی خود است و به مغازه‏داری شبیه است که پیوسته در اندیشه تزیین ظاهر و تغییر دکور خود به سر می‏برد و فرصت پرداختن به آرزوهای بزرگ‏تر را نمی‏یابد(6)ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی : حجاب، person، inferority complex، هویّت

  • ::: یکشنبه 89/2/19 ::: ساعت 4:33 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا

    قرآن صورت کتیبه انسان کامل و انسان کامل تجسم عینی و خارجی آن است. هر دو « کلمة الله »‌ اند؛ یکی کلام تدوینی و دیگری کلام تکوینی خدای سبحان است. عترت طاهره، قرآن ناطق‌اند و در هیچ مرحله از مراحل علمی از قرآن جدا نیستند. چنان که همه کمالاتی را که قرآن فرموده است، دارند. چرا که در غیر این صورت محذور انفکاک قرآن از عترت یا انفکاک عترت از قرآن لازم می‌آمد.

    قرآن و عترت دو تجلی از یک حقیقت واحدند که از هم انفکاک و جدایی ندارند. چنانکه در حدیث ثقلین وجود مبارک نبی مکرم اسلام (ص) بر این حقیقت تأکید فرمودند.

    منشأ عظمت حضرت فاطمه زهرا (س)

    خداوند مقام منیع حضرت زهرا (س) را – طبق برخی روایات – بر جمیع پیامبران برتری داده است. چنان‌که جابر از امام صادق (ع) روایت می‌کند: عرض کردم: چرا فاطمه زهرا را، زهرا نامیده‌اند؟ فرمودند:

    « برای آنکه خدای عزوجل- ایشان را از نور عظمت خود آفرید، پس هنگامی که فاطمه پرتو افکند، آسمان و زمین به نور او روشن شد و دیدگان فرشتگان را فرا گرفت. فرشتگان برای خدا به سجده افتادند و گفتند: خدایا! این چه نوری است؟ پس خداوند به ایشان وحی نمود: این نوری از نور من است او را در آسمان مسکن دادم و از عظمتم او را آفریدم او را از صلب پیامبری از پیامبرانم خارج خواهم ساخت و بر تمامی أنبیا برتری خواهم بخشید و از آن نور امامانی خارج خواهم ساخت که به امر من قیام کنند و...»

    همچنین در برخی روایاتی که در ذیل آیه؛«یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِینَ»(آل‌عمران/42)

    وارد شده است، حضرت فاطمه(س) بر تمامی زنان عالم برتری داده شده است؛

    « فَقَالُواْ [الْمَلآئِکَةُ]: إِنَّ مَرْیَمَ کَانَتْ سَیِّدَةِ نِسَاءِ عالمها وَ إِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَکِ سَیِّدَةِ نِسَاءِ عالمکِ وَعالمها و سَیِّدَةِ نِسَاءِ الأَوَّلِینَ وَ الْآخَرِینَ »

    در عظمت حضرت زهرا (س) همین بس که امام زمان (عج) که عصاره تمام أنبیا و اولیایی الهی است، حضرت را به عنوان الگوی خویش معرفی کرده است:

    « فِی ابنة رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ لی حَسَنَةٌ »

    سرّ عظمت فاطمه زهرا (س)

    راز و رمز عظمت و بزرگواری این بانوی گرامی اسلام همان سیر ولایی و مقام ولایتی ایشان است.

     انسانی که ولی اللهی می‌شود، گاه مانند انبیاء الهی و امامان معصوم به سمت‌های اجرایی و گاه همچون حضرت فاطمه زهرا و مریم عذراء(س) به امور غیر اجرایی مأمور می‌شود. بنابراین هر رسول و پیامبری، ولیّ نیز هست، لیکن هر ولییّ پیام‌آور تشریعی نیست.





    ::: سه شنبه 89/2/7 ::: ساعت 7:55 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا
    همه ما  گاهی اوقات به این موضوع اساسی فکر میکنیم که علت خلقت ما چه چیز میتواند باشد؟ و اصلا خداوند در پَس آفرینش انسان به دنبال چیست؟ و آیا اصلا این موضوع آنقدر اهمیت دارد که فکرمان را مشغولش کنیم یا خیر؟
    حضرت على(ع) مى فرمایند : «خداى رحمت کند کسى را که بفهمد از کجا آمده ، براى چه چیز آمده و به کجا خواهد رفت .» قرآن هدف زندگى کردن را رسیدن به حد اعلاى کمال و قرب الهى مى داند . براى روشن تر شدن مسأله به چند مطلب زیر دقت نمایید :
    1ـ اصل آفرینش ، جودِ بر بندگان است ; نه سود براى آفریدگار . (ابراهیم /8 ; حج/64)
    2ـ انسان از نظر مقام و ارزش ، مسجود ملائکه و نماینده خدا بر روى زمین است . (بقره/171 و24)
    3ـ جهان ، حکیمانه و به حق و هدفدار خلق شده است : «خلق السموت و الأرض بالحقّ »(تغابن/3) خداوند آسمان ها و زمین را به حق خلق کرده است » . «و ما خلقنا السّمآء و الأرض و ما بینهما بـطلا » (ص ، 27) ما آسمان و زمین و آن چه را بین آن دو است ، باطل نیافریدیم » . هدفدار بودن کل جهان ، با آفرینش انسان هماهنگى دارد : «خلق السّموت و الأرض بالحقّ و صوّرکم فأحسن صورکم » (تغابن / 3) خداوند زمین و آسمان را آفرید و شما را تصویر کرد ، تصویرى زیبا و دلپذیر .»
    4ـ آزادى اراده براى انسان ، اساس آفرینش او است و دعوت خداوند و انبیاء و اولیاء ، فقط براى نشان دادن راه است : «إنّ علینا للهدى » (لیل / 12) البته بر ما است راه نشان دادن .» ; «إنّا هدینـه السّبیل إمّا شاکرا و إمّا کفورا » (انسان / 3) البته ما به او راه را نشان دادیم چه شاکر باشد چه کفر نعمت کند .»
    قرآن براى زندگى انسان اهدافى را بیان فرموده است ; این اهداف به دو گونه تقسیم مى شوند : الف : اهداف تبعى و فرعى ب : اهداف اصلى . اهداف تبعى عبارتند از :
    1 . آزمایش و امتحان : «الذّى خلق الموت و الحیوة لیبلوکم ... » (ملک / 2) آن که آفرید مرگ و زندگى را تا بیازماید شما را در اطاعت و بندگى .»
    2 . شناخت خدا : «.. .لتعلموا أنّ اللّه على کلّ شىء قدیر » (طلاق / 12) .. . تا بدانید که خدا بر هر چیزى قادر است .»
    3 . مورد رحمت پروردگار قرار گرفتن : «.. . إلاّ مَن رّحم ربّک و لذلک خلقهم ... » (هود/119)مگر آن کس را که پروردگار تو به او رحم کرد .و توفیق داد او را به لطف خودو خدا براى همین رحم نمودن ، ایشان را خلق کرد .»
    4 . پرستش خدا : «و ما خلقت الجنّ و الإنس إلاّ لیعبدون » (ذاریات / 56) ما جن و انس را خلق نکردیم مگر این که بندگى خدا کنند .»
    هدف اصلى عبارت است از : رسیدن به حد اعلاى کمال و در نهایت نیل به قرب خداوند که همان کمال مطلق است .
    قرآن مى فرماید : «و إلیه المصیر » (تغابن/3) و به سوى او در حرکتند .» حرکت انسان با اختیار خود (خلاف سایر موجودات که حرکت جبرى و غریزى دارند) از پایین ترین مراحل هستى آغاز و به سوى بى نهایت که وجود بى پایان حق و قرب خدا است پیش مى رود .
    هر کدام از اهداف تبعى به هدف اصلى ختم مى گردد که به آن «غایة الغایات » مى گویند . اگر از دانش آموزى بپرسیم براى چه درس مى خوانى ؟ درس مى خوانى تا به دانشگاه بروى ؟ تا دکتر و مهندس شوى ؟ تا بتوانى فعالیت هاى مثبت و درآمد خوبى داشته باشى ؟ مى گوید : براى این که زندگى آبرومند و مرفهى داشته باشم . امّا اگر پس از پاسخ او دوباره از او بپرسیم ، چرا مى خواهى زندگى آبرومند و مرفهى داشته باشى ؟ لحن سخنش عوض شده ، همان پاسخ آخر را تکرار خواهد کرد . در زندگى معنوى نیز ، بعد از تکامل و قرب پروردگار ، هدفِ دیگرى نیست . بنابراین ، انسان زندگى مى کند تا با مدد دین ، انبیا و ائمه اطهار(ع) عقل و فطرت خود را در مسیر حق قرار دهد و به کمال انسانى برسد ; چرا که انسان کامل همان بنده راستین خدا است . انسان زندگى مى کند تا خدا گونه شود .




    ::: یکشنبه 89/1/8 ::: ساعت 8:17 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا
    شخصی به نام معلى بن خنیس می گوید: در روز نوروز بر امام صادق(ع) وارد شدم، ایشان فرمودند که آیا این روز را مى‏شناسى؟
    عرض کردم: فدایت گردم این روز، روزى است که غیر عربها (ایرانیان) آن را گرامى داشته و به یکدیگر هدیه مى‏دهند.
    امام صادق(ع)فرمودند: قسم به خانه عتیقى که در مکه هست، این (تعظیم و هدیه دادن) ریشه طولانى و قدیمى دارد و براى تو آن را توضیح مى‏دهم تا از آن مطلع شوى.
    گفتم: اى آقاى من چنانچه این مطلب را از تو بیاموزم براى من بهتر از زنده شدن مردگانم و مردن دشمنان من است.
    حضرت(ع)فرمود:
    - اى معلى! نوروز، روزى است که خداوند در آن از بندگان خویش میثاق گرفت که جز او را عبادت و پرستش نکرده و به او شرک نورزند و به فرستادگان و پیامبرانش و نیز ائمه هدى ایمان بیاورند.
    - نوروز اولین روزى است که خورشید در آن طلوع کرد و باد در آن وزیدن گرفت و در آن روز درخشندگى زمین خلق شد.
    - نوروز روزى است که کشتى نوح بر کوه جودى کناره گرفت.
    - نوروز روزى است که افرادى که از خانه‏هاى خود خارج شده و به آزمایش الهى از دنیا رفتند، مجدداً به دنیا بازگشتند.
    - در این نوروز است که جبرئیل بر پیامبر اکرم(ص)نازل شد
    - و درست در همین روز است که پیامبر(ص)حضرت على را بر شانه خود گذاشت تا او بتهاى قریش را از بیت الحرام پایین کشید و آنها را درهم شکست.
    - نوروز روزى است که پیامبر به اصحابش دستور داد تا در مورد خلافت و ولایت مؤمنان با حضرت على(ع)بیعت کنند
    - و در همین نوروز بود که پیامبر(ص) و على(ع)را به سوى جنیان فرستاد براى او از آنان بیعت بگیرد.
    - نوروز روزى است که براى حضرت على(ع)بیعت مجدّد گرفته شد
    - و نوروز روزى است که حضرت على( ع)، بر اهل نهروان پیروز شد و ذوالثدیه را کشت
    - و نوروز روزى است که قائم ما در آن روز ظاهر مى‏گردد
    - و بالاخره نوروز روزى است که قائم ما در این روز بر دجّال پیروز مى‏شود و او را بر زباله‏دان کوفه آویزان مى‏کند
    -و هیچ نوروزى نیست مگر آنکه ما در آن روز توقّع ظهور حضرت حجت(عج) را داریم چرا که این روز، از روزهاى ما و شیعیان ما است که عجم (ایرانیان) آنرا گرامى دشته ولى شما آنرا ضایع نمودید ...
    به هر حال، نباید فراموش کنیم که علی(ع) می فرماید: «هر روزی که در آن، نافرمانی خدا نشود، عید است.» پس باید در عید نوروز به کارهایی مشغول شویم که ما را به خدا نزدیک کند و او را از ما خشنود سازد و از انجام کارهای خرافی و ارج نهادن به سنّتهای نادرست و نامعقول خویشتن‏داری کنیم.
    عبادت خداوند و قرائت قرآن و پاکی و نظافت خانه و نیز لباس نو بر تن کردن - نه تحمّل گرایی و فخر فروشی کردن - و همچنین روزه داشتن و به دیدار دوستان و خویشان رفتن، بسیار پسندیده و ارزشمند است. ولی اعتقاد به نامیمونی روز سیزدهم فروردین و واجب بودن سفره هفت سین و برگزاری مراسم چهارشنبه سوری، چون علّت عقلانی و شرعی ندارد، محکوم و مطرود است.
    امام صادق(ع) مى فرماید : «روز نوروز ، روزى است که خداوند متعال در آن از بندگانش پیمان و میثاق بندگى گرفته است که چیزى را شریک خداوند قرار ندهند و به پیامبران و جانشینان آن ها ایمان بیاورند و روز نوروز ، اولین روزى است که خورشید طلوع کرد.. . روزى است که در آن کشتى نوح به خشکى رسید.. . روز نوروز ، روزى است که خداوند متعال جبرئیل را بر پیامبرش نازل کرد و روزى است که پیامبراکرم(ص) حضرت على(ع) را بر دوش گرفت تا بت هاى قریش را از بالاى خانه خدا پایین بیاورد.. . و آن روزى است که حضرت على(ع) در این روز بر دشمنانش در جنگ نهروان پیروز گشت .. .
    ********
    بحارالانوار،ج56 ،ص61 ،62 ،66




    ::: یکشنبه 88/12/23 ::: ساعت 6:52 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    بنام خدا

    مهم‏ترین هدفى که حکومت اسلامى مورد توجه قرار مى‏دهد، مبتنى بر دو مورد زیر است:

    الف. هدایت انسان‌ها به سمت و سوى خلیفة‏ الله شدن و آماده کردن مقدمات سیر و سلوک آنان. این یکى از مهم‏ترین اهداف دین اسلام و حکومت اسلامى است.

    ب. ایجاد مدینه فاضله و محیط مناسب که فرد بر اساس آن بتواند به هدف اصلى خود که مقام خلیفة اللهى است نایل آید. براى ایجاد چنین جامعه‏اى توجه به منافع و مصالح عمومى و اقامه عدل و داد، ضرورى است. بنابراین، رهبر جامعه اسلامى باید در هدفگذارى خود به مصالح عمومى و عدالت اجتماعى توجه داشته باشد و با ایجاد محیط مناسب، افراد را به کمال واقعى خود برساند.

    ضرورت برپایى عدل و قسط در جامعه به عنوان یکى از اهداف مهم رهبرى اسلامى در آیات قرآنى و روایات معصومین(ع) مورد تاکید قرار گرفته است که به نمونه‏هایى از آن اشاره مى‏کنیم:

    «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط (1)؛ همانا فرستادگانمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه ایشان کتاب و میزان را قرار دادیم تا مردم به عدالت قیام کنند.»

    حضرت على ( ع) در بخشى از نامه خود به مالک اشتر مى‏فرماید:«و کارى که باید پیش از هر کارى دوست داشته باشى میانه روى در حق است و همگانى کردن آن در برابرى و عدل. و کامل‏ترین آن در به دست آوردن رضایت رعیت است. همانا خشنودى عموم مردم به رضایت ‏خواص مى‏انجامد (و نسبت ‏به عموم اجحاف نمى‏شود) و ناخشنودى خواص با خشنودى عموم مردم بخشودنى است و نادیده گرفته مى‏شود.» (2)

    در نهضت عاشورا نیز این امر مد نظر است، به طورى که ‏یکى از اهداف مهم قیام عاشورا اصلاح جامعه و برپا داشتن عدل و داد ذکر مى‏شود. امام حسین(ع)پیش از مرگ معاویه و آغاز قیام خویش، در اجتماع بزرگى از مردم کوفه خطبه‏اى ایراد مى‏کند که در بخشى از آن به امر به معروف و نهى از منکر و لزوم اجراى آن اشاره مى‏کند و مى‏فرماید:

    «خداوند ابتدا امر به معروف و نهى از منکر را واجب گردانید؛ زیرا مى‏دانست اگر این واجب انجام و برپا گردد تمامى واجبات آسان و مشکل برپا خواهد شد. چه آن که امر به معروف و نهى از منکر دعوت به اسلام مى‏کند، علاوه بر این رد مظالم و مخالفت ‏با ظلم و تقسیم خمس و غنایم و گرفتن زکات از اهل آن و پرداختن به مستحقین را به دنبال خواهد داشت.» (3)

    در این کلام به ثمرات امر به معروف و نهى از منکر که در یک کلام به معناى ایجاد قسط و عدل در جامعه و حفظ مصالح عمومى است اشاره شد، ضمن این که امور معنوى که موجب صلاح جامعه نیز هست مورد تاکید قرار گرفته است.

    امام عزیزمان (ره) پیرامون اهداف قیام امام حسین (ع)مى‏فرماید:

    «تمام انبیا براى اصلاح جامعه آمده‏اند. و همه آنها این مساله را داشتند که خود فداى جامعه شود. فرد هر چه بزرگ باشد بالاترین فرد که ارزشش بیش از هر چیز است در دنیا، وقتى که با مصالح جامعه معارضه کرد، این فرد باید فدا بشود. سیدالشهدا روى همین میزان آمد، رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش را فدا کرده که فرد باید فداى جامعه بشود: جامعه باید اصلاح شود «لیقوم الناس بالقسط‏» باید عدالت در بین مردم و در بین جامعه تحقق پیدا کند. (4)ادامه مطلب...



    ::: چهارشنبه 88/11/21 ::: ساعت 9:50 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    رهبر در راس جامعه قرار دارد و مرکز ثقل اندیشه‏ها، طرح‏ها و پیشنهادها. 

     در حقیقت، آخرین مرجع براى تجزیه و تحلیل، جمع بندى و اتخاذ تصمیم است. از این جهت خود به اراده نیرومندى نیازمند است تا پس از بررسى تمام جوانب، تصمیمى قاطع بگیرد. او باید از هر نوع تردید و دو دلى بپرهیزد و با اعتماد و اتکال به ذات مبارک خداوندى، نظر نهایى خود را اعلام کند و در پیگیرى و اجراى آن بکوشد. آیات و روایات معصومین( ع) حاکى از توجه فراوان به این اصل از اصول مهم رهبرى است. خداوند متعال در قرآن کریم، پس از امر به مشورت به پیامبر اکرم( ص) مى‏فرماید:

    «و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکل على الله‏» (1)؛ در کارها با آنان مشورت کن، اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش) و بر خدا توکل کن.‏»

    مقصود آیه:هر چند در همه امور باید با اهل فن و تخصص مشورت کرد و دیدگاه‏هاى شایسته آنان را در نظر گرفت و محترم شمرد، اما تصمیم نهایى بر عهده رهبر است و اوست که باید پس از پى بردن به موضع حق و آگاهى از درستى راه، بدون هیچ شک و تردیدى قاطعانه تصمیم بگیرد و عمل کند.

    پیامبر اکرم (ص) در جنگ احد پس از مشورت با یاران و تصمیم به جنگ با کفار در بیرون از مدینه، قاطعانه عمل مى‏کند. به طورى که پس از ابراز پشیمانى اصحاب در پاسخ مى‏فرماید: «هنگامى که پیامبرى زره مى‏پوشد، شایسته نیست آن را از تن به در کند تا زمانى که با دشمن به نبرد بپردازد.» (2)

    حضرت على (ع)نیز در جنگ نهروان بعد از اتمام حجت ‏بر خوارج با قاطعیت عمل مى‏کند به گونه‏اى که فقط عده معدودى از خوارج مى‏توانند از صحنه جنگ بگریزند.

    حضرت حسین بن على( ع) هم پس از تصمیم به قیام و تشخیص امر خدا و احساس وظیفه براى مبارزه با دستگاه غاصب یزید، قاطعانه وارد عمل مى‏شود، به طورى که درخواست افراد مخلص و بزرگوارى مانند ابوبکر عمر بن عبدالرحمن مخزومى، عبدالله بن عباس،ومحمد بن حنفیه نیزنمى‏توانند او را از تصمیمش منصرف سازند و او با اراده‏اى استوار، حرکت الهى خویش را براى رسیدن به اهداف والا و مقدسش آغاز مى‏کند.

    قاطعیت ‏حضرت حسین بن على ( ع)در خطبه معروفش در مکه مکرمه به هنگام خروج از آن مکان مقدس کاملا نمایان است. او در این هنگام مى‏فرماید:«مرگى که سرنوشت فرزندان آدم شده، همچون گردنبند بر گردن دختر جوان برازنده و زیباست. چنان به دیدار گذشتگانم مشتاقم که یعقوب در اشتیاق دیدار یوسف؛ براى من مصرع و مقتلى اختیار کرده‏اند که با عشق و افتخار با آن رو به ‏رو مى‏شوم هم اکنون اعضاى پیکر خویش را به چشم مى‏نگرم که آن را گرگ‌هاى بیابان در منطقه‏اى بین نواویس و کربلا پاره پاره مى‏کنند و روده‏هاى تهى و شکم‏هاى گرسنه خود را از آنها پُر مى‏سازند. گریز از روزى نیست که با قلم مشیت پروردگار به نگارش در آمده است. خشنودى خدا، خشنودى خاندان پیامبر است. در برابر آزمایش او پایدارى مى‏کنیم و در برابرآن پاداش مقاومت کنندگان را به دست مى‏آوریم.‏» (3)ادامه مطلب...



    ::: شنبه 88/11/17 ::: ساعت 8:47 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا

    از دیدگاه امام حسین (ع)کسی شایسته امامت مسلمین است که از نظر علم تقوا و اصل و نسب برتر باشد. در سفری که معاویه به مدینه داشت، دستور داد همه در مسجد حاضر شوند. عدّه‌ای هم که هنوز به نفع یزید بیعت نکرده بودند، کنار منبر نشسته بودند. معاویه شروع کرد به بر شمردن فضایل! یزید و در پایان گفت همه جا همه بیعت کرده‌اند. تنها مدینه مانده است... امام حسین برخاست و فرمود: کسی را وانهاده‌ای که از نظر پدر و مادر و صفاتِ شخصی از یزید بهتر است! معاویه گفت: گویا خودت را می‌گویی؟! حضرت فرمود: آری!(1)

    در نقل دیگری آمده است که فرمود: به خدا قسم من به خلافت شایسته‌ترم، پدرم بهتر از پدر اوست، جدّم برتر از جدّ اوست، مادرم بهتر از مادر اوست و خودم بهتر از اویم.(2)

    گردن نهادن به حکم پیشوا ـ هر که می‌خواهد باشد ـ در منطق عاشورا و دین، درست نیست. هر زمامدار و امامی شایسته پیروی نیست. در فرهنگ قرآنی، «امام نار» و «امام نور» مطرح است(3) پیشوایان ستمگر و باطل، «ائمة نار»ند که هم خودشان دوزخی‌اند، و هم مردم را جهنّمی می‌سازند و «ائمة نور»، پیشوایان الهی، روشنان و روشنگران‌اند و پیروی از آنان نیز، گام زدن در مسیر هدایت است. عاشورائیان با این فرهنگ، بخوبی آشنا بودند. وقتی امام حسین (ع)در سرزمین نینوا فرود آمد، قاصدی از سوی ابن زیاد آمد و نامه‌ای آورد. یکی از همراهان امام که او را شناخت نفرینش کرد و گفت چیست که آورده‌ای؟ پاسخ داد: اطاعت از امامم کرده و به بیعت خود وفا کرده‌ام. همراه امام گفت: پیشوای تو از همان «ائمه نار» است که به آتش فرا می‌خوانند و چه بد امامی است.(4)

    پیام عاشورا این است که در جامعة اسلامی، حاکمیت و ولایت، حق شایسته‌ترین افراد است که تعهّد ایمانی بالایی داشته باشند برای اجرای قرآن و فرمان خدا و هدایت جامعه به سوی اسلام ناب بکوشند و شیوة حکومتی‌شان بر مبنای عدل و قسط و محترم شمردن مال و جان و نوامیس مسلمانان باشد. جز به این صورت، حقّ این منصب الهی و حقوق مردم ادا نخواهد شد و با زمامداری ناصالحان، جامعه رو به سقوط و تباهی و دین خدا رو به نابودی خواهد رفت. امام هرگز تن به چنین حکومتی نمی‌دهد. آن حضرت، ضمن برشمردن رسوایی‌های یزید، و ردّ صلاحیّت او برای خلافت، نسبت به بیعت با او فرمود:

    «... لا وَ اللهِ إلا یکونُ ذلِکَ اَبَداً».(5) نه به خدا قسم، ‌این هرگز شدنی نیست.

    در راستای همین هدایت و نجات‌بخشی که از شؤون امامت بحق است، سیدالشهدا به مبارزه‌ای دست می‌زند که به شهادت ختم می‌شود و همین، زمینة جهل‌زدایی و بیدارگری مردم می‌شود، در زیارت امام حسین (ع)می‌خوانیم:

     «فَاَعَذَر فِی الدَّعوةِ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک لِیَسُتَنْقِذَ عِبادَک مِنَ الضَّلالَةِ وَ الْجَهالَةِ وَ العَمی وَ الّشکِّ وَ الْأرتیابِ اِلی بابِ الْهدای وَ الرَّشادِ.»(6)

     (خدایا...) او در دعوت خویش، راه عذر را بر مخالفان بست، در راه تو خون خویش را نثار کرد، تا بندگانت را از گمراهی و جهالت و کوری و دودلی و شک بیرون آورد و نجات بخشد و به هدایت و رشادت رهنمون گردد.

    عمل امام، نشان‌دهنده بینش صحیح اسلام نسبت به رهبری و خلافت است. امام حسین (ع)، حتی اگر هیچ یار و دعوت‌کننده‌ای و بیعت‌کننده‌ای هم نداشت، باز با حکومت یزید کنار نمی‌آمد، چرا که مشروعیّت نداشت. خود وی تصریح فرمود:

    «وَ اللهِ لَو لَم یکُنْ فِی الدُّنْیا مَلْجَأٌ و لا مأوی لَما بایَعْتُ یزیدَ بنَ معاویَةِ»(7)

    به خدا قسم اگر در دنیا هیچ پناهگاه و مأوایی نباشد، باز هم با یزید بیعت نخواهم کرد.ادامه مطلب...



    ::: دوشنبه 88/10/21 ::: ساعت 10:36 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا
    <      1   2   3   4   5   >>   >