99 خانگل زاده(مشکات) - شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبوب ترینِ مؤمنان نزد خداوند متعال، کسی است که در راه فرمانبری خدا بکوشد، خیرخواه امّت پیامبرش باشد، در عیب هایش بیندیشد و آگاه گردد، خِرد ورزد و عمل کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

بنام خدا

وحدت و همدلی مسلمانان و لزوم اتّحاد و اتّفاق کلمه میان مسلمین، بلکه ضرورت توحید کلمه بر محور کلمه توحید براى همه موحدان و خداپرستان روى زمین، از تعالیم و آموزشهاى اساسى آیین اسلام و از اصول فرهنگ قرآنى است.
قرآن مجیدیکى از عمده ‏ترین و سازنده ‏ترین اهداف رسالت رسول اکرم (ص) را تالیف قلوب و ایجاد انس و تفاهم به جاى عناد و دشمنى بیان مى‏دارد و اگر کسى در تاریخ، به دیده عبرت نگاه کند این معنى را از شاه کارهاى رسالت محمدى‏ (ص) مى‏یابد.
اما همین وحدت دارای اصولی است که بدون در نظر گرفتن آن،تلاش برای ایجاد وحدت بدون فائده  خواهد بود::
 ایمان و التفات  به خدا:
 «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَت َ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَآءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَ نًا» (آل عمران  ،103) و همگى به ریسمان خدا (قرآن،اسلام و هر گونه وسیله ارتباط دیگر) چنگ زنید و پراکنده نشوید،و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید که چگونه دشمن یک دیگر بودید و او در میان دل هاى شما الفت ایجاد کرد ، و به برکت نعمت او برادر شدید»; «هُوَ الَّذِى أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِین * وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْت َ مَا فِى الأَْرْضِ جَمِیعًا مَّآ أَلَّفْت َ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَـکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ;(انفال  ،62ـ63) . . .او همان کسى است که تو را با یارى خود و مؤمنان تقویت کرد . و در میان دل هاى آن ها الفت ایجاد نمود ، اگر تمام آن چه روى زمین است صرف مى کردى که در میان دل هاى آن ها الفت بیافکنى نمى توانستى ولى خداوند در میان آن ها الفت ایجاد کرد او توانا و حکیم است  .»
روشن است این تألیف قلوب و نزدیک شدن اهل ایمان و اتحاد بین آن ها ، به خاطر ایمان  ، توجه به خدا و ارتباط مکتبى امکان پذیر است ; وگرنه همین انسان ها تا قبل از بعثت  ، دشمن خون خوار هم بودند و بر اثر دورى از یکدیگر وجود کینه و دشمنى درگیرى هاى طولانى داشتند و خون هم را مى ریختند .
 فضائل انسانى :
 رعایت ارزش هاى انسانى، از مهمترین اصل در برقراری اتحاد و همدلی است  . آنچه که می تواند بطور عملی وحدت بین مؤمنان  ، مسلمانان  ، مذاهب و حتى اجتماعات انسانى در سطح بین الملل را مى تواند محقق کند ، عمل به ارزش ها و فضائل انسانى است  . اگر در همه جا عدالت  ، تقوا ، محبت  ، تعاون  ، ایثار ، حرمت  ، همدلى و . . . حکم فرما باشد ، اختلاف  ، نزاع ودرگیرى یا به کلى نیست و یا بسیار اندک است  . و اگر ظلم  ، تجاوز به حریم و حرمت دیگران  ، بى عدالتى  ، بى تقوایى  ، غارت یک دیگر ، و . . . حاکم باشد ، یقیناً درگیرى  ، اختلاف و . . . نیز به مراتب هست  . لذا ، خداوند متعال مى فرماید: «یَسْـَلُونَکَ عَنِ الأَْنفَالِ قُلِ الأَْنفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَات َ بَیْنِکُم» (انفال  ،1)از تو درباره انفال مى پرسند ، بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر است  ، پس از (مخالفت فرمان ) خدا بپرهیزید و میان برادرانى را که با هم ستیزه دارند آشتى دهید و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید اگر ایمان دارید .
در این آیه شریفه بعد از امر به تقوا ، ]که یکى از صفات انسانى است[ امر به اصلاح و حل اختلاف شده است ; معلوم مى شود تا فضائل انسانى نباشد امر به صلاح و یکانگى و وحدت معنا ندارد .
دعاى اهل ایمان این است که : «وَ لاَ تَجْعَلْ فِى قُلُوبِنَا غِلاًّ لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا رَبَّنَآ إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ» (حشر ،10) و در دل هایمان حسد و کینه اى نسبت به مؤمنان قرار مده  ، پروردگارا ! تو مهربان و رحیمى » . «نحل » به صفات مخفى و زشت اخلاقى گفته مى شود . مؤمن از خداوند مى خواهد هر گونه زشتى را از او دور کند . این جمله با توجه به تعبیر «اخوان » (برادران ) حاکى از این است که بر کل جامعه اسلامى روح محبت  ، صفا و برادرى باید حاکم باشد تا اتحاد و یگانگى ایجاد شود .





::: شنبه 88/3/30 ::: ساعت 3:26 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا

این روزها همه بچه های شیعه در دهکده مجازی می خواهند از کلمه ای مقدس بنویسند.هرکسی به روش و سبک نوشتاری خود سعی دارد نام فاطمه را برای اهل این دنیای مجازی تعریف کند.یکی شعر،یکی قصه،یکی تصویر

همه و همه می خواهند به هر نحوی خود را در معرفی این بانوی گرامی سهیم باشند.

اما:

فضائل بانوى بزرگ اسلام:

علاقه پیامبر (ص) به فاطمه (س)

بدون تردید محبت و علاقه رسول خدا به فاطمه (س) بدون جهت و صرفا به دلیل علاقه پدر و فرزندى نبوده است،زیرا حضرت فرزندان دختر دیگر هم داشته است و از طرفى پیامبر اسلام (ص) به مقتضاى (و ما ینطق عن الهوى) بدون دلیل از کسى تعریف و مدح نمى‏کند.بنابراین معلوم مى‏شود که این دردانه پیامبر  (ص) در این مدت کوتاه عمر خود،از فضایل و کمالاتى برخوردار بوده که مورد توجه رسول خدا قرار گرفته است،تا رسول خدا آن تعابیر را درباره‏اش بیان نماید که درباره کس دیگر نفرموده است،مانند:«ان الله یرضى لرضاک و یغضب لغضبک،خداوند راضى مى‏شود به رضاى تو و غضبناک مى‏شود به غضب تو.» (1) «فاطمة بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی،و من آذانی فقد آذى الله،فاطمه پاره تن من است پس هر کس او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است‏». (2) به نقل دیگرى چنین فرموده است:«و هی قلبی الذی بین جنبی، فاطمه،جان و دل من است که در سینه‏ام قرار دارد». (3)

و باز فرموده است:«و هی نور عینی و ثمرة فؤادی،او نور چشم و میوه دل من است.» (4)

فاطمه (س) به اندازه‏اى مورد علاقه پیامبر (ص) بود که‏«ابن عمر»نقل مى‏کند:«هر گاه رسول خدا قصد سفر مى‏کرد با آخرین کسى که خداحافظى مى‏کرد فاطمه  (س)بود و به وقت‏بازگشت نخستین کسى را که به دیدارش مى‏آمد فاطمه  (س) بود. (5) تا آنجا که پیامبر (ص) به فاطمه  (س) مى‏فرمود:«فداک ابی و امی،پدر و مادرم به فداى تو.» (6)

عایشه نقل مى‏کند:ندیدم کسى را از نظر کلام و سخن به پیامبر (ص) شبیه‏تر از فاطمه (س) باشد و هر وقت فاطمه بر آن حضرت وارد مى‏شد،به او مرحبا مى‏گفت و در برابرش مى‏ایستاد (و به طرفش مى‏رفت) و دست او را مى‏گرفت و مى‏بوسید و او را در جاى خودش مى‏نشانید.» (7)

عبادت فاطمه  (س)ادامه مطلب...



::: جمعه 88/3/22 ::: ساعت 5:43 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا

بنام خدا

بعد از ارتحال رسول خدا(ص) وضع سیاسی، مسلمانان به گونه‏ای شد که فاطمه زهرا(س) به هیچ وجی راضی نبود. او هم اندوه فوت پدر را داشت و هم اندوه انحراف مسیری که پیامبر برای آینده مسلمانان ترسیم کرده بود. چرخ ولایت و امامت را از گردونه خود خارج کردند؛ فدک را که حق مسلم او بود، به یغما بردند؛ او را کتک زدند و مجروح کردند. در هر صورت وقایع بعد از فوت پیامبر، فاطمه را زمین گیر کرد. چهره او پر از غم و اندوه و گریه بود. و صورتی کبود داشت. نارضایتی و غم زهرا را از متون تاریخ مخصوصاً از خطبه غرّای او در مسجد می‏توانیم درک کنیم:
چون خدای تعالی همسایگی پیغمبران برای رسول خویش را برگزید، دو رویی آشکار شد و کالای دین بر خریدار. هر گمراهی مدعی و هر گمنامی سالار و هر یاوه گویی در کوی و برزن در پی گرمی بازار. شیطان از کمین گاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت کرد و دید چه زود سخنش را شنیدید و سبک در پی او دویدید و در دام فریبش خزیدید و به آواز او رقصیدند. هنوز دو روزی از مرگ پیغمبرتان نگذشته و سوز سینه ما خاموش نگشته، آنچه نبایست کردید و آن چه از آن شما نبودید، بردید و بدعتی بزرگ پدید آوردید.
به گمان خود خواستید فتنه برنخیزد و خونی نریزد، اما در آتش افتادید و آن چه کاشت کردید، به باد دادید.
چندان درنگ نکردید که این اسب سرکش رام و کار نخستین تمام گردد. نوایی دیگر سازد سخنی جز آن چه در دل دارید، آغاز کردید. می‏پندارید ما میراثی نداریم! در تحمل این ستم نیز بردباریم و بر سختی این جراحت پایداریم. ای مهاجران! این حکم خدا است که میراث مرا بربایند و حرمتم را نپایند؟ پسر ابوقحافه (ابوبکر)! خدا گفته تو از پدرت ارث ببری و میراث مرا از من ببری؟ این چه بدعتی است در دین می‏گذارید! مگر از داور روز رستاخیز ندارید؟ سپس رو به قبر پدر کرد و گفت:
ادامه مطلب...


  • کلمات کلیدی : فاطمه زهرا، تحبّون الله

  • ::: یکشنبه 88/3/3 ::: ساعت 7:21 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    کاوش در مفاهیم باب اول ایقان، پژوهشگران در حوزه‌ی بهائیت را با مکتبی علم ستیز که در بزرگترین و قدیمی‌ترین کتابش مردم را به دوری گزیدن از علما و دانشمندان فرا می‌خواند روبرو می کند . آیینی که می‌گوید برای وصول به مدارج ایقان و عروج به معارج ایمان باید از علم و عقل و کتب و صحف علما چشم بپوشید و به همه چیز و همه کس پشت پا بزنید تا به عیون حکمت و علم سلطان احدیت واصل و نائل شوید که اگر گوش به حرف عالمی از علما بدهید و یا به کتابی از کتب آنها رجوع کنید از زلال وصال ذوالجلال محروم و مقطوع خواهید شد (فلتقدسن انفسکم یا اهل الارض...) و این سخن را از سید باب آموخته آن جا که می‌گوید: "فلتنقطعن عن کل علمکم و عملکم ولتستمسکن بمن یظهره الله..."
    عبارت فوق مستند به اعظم و اقدم کتب بهائیت است که یک بهائی به هیچ وجه نمی‌تواند با آن بستیزد و آن چنان هم صریح و روشن است که قابل توجیه و تاویل نیست(و البته مجاز به تأویل وتفسیر هم نیستند زیرا تاویل و تفسیر متون رهبران در بهائیت مجاز نیست)

    از بهائیان کسی هست پاسخ دهد؟





    ::: دوشنبه 88/1/24 ::: ساعت 5:54 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا

    کاووش در مفاهیم باب اول ایقان، پژوهشگران در حوزه‌ی بهائیت را با مکتبی علم ستیز که در بزرگترین و قدیمی‌ترین کتابش مردم را به دوری گزیدن از علما و دانشمندان فرا می‌خواند روبرو می کند . آیینی که  می‌گوید برای وصول به مدارج ایقان و عروج به معارج ایمان باید از علم و عقل و کتب و صحف علما چشم بپوشید و به همه چیز و همه کس پشت پا بزنید تا به عیون حکمت و علم سلطان احدیت واصل و نائل شوید که اگر گوش به حرف عالمی از علما بدهید و یا به کتابی از کتب آنها رجوع کنید از زلال وصال ذوالجلال محروم و مقطوع خواهید شد (فلتقدسن انفسکم یا اهل الارض...) و این سخن را از سید باب آموخته آن جا که می‌گوید: "فلتنقطعن عن کل علمکم و عملکم ولتستمسکن بمن یظهره الله..."

     عبارت فوق مستند به اعظم و اقدم کتب بهائیت است که یک بهائی به هیچ وجه نمی‌تواند با آن بستیزد و آن چنان هم صریح و روشن است که قابل توجیه و تاویل نیست(و البته مجاز به تأویل وتفسیر هم نیستند زیرا تاویل و تفسیر متون رهبران در بهائیت مجاز نیست)

     





    ::: شنبه 87/12/10 ::: ساعت 9:2 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    بنام خدا

    هشتمین امام شیعیان حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع)در کنار مقام امامت و ولایت الهی، از ولایتعهدی و ظاهری نیز بی‌بهره نبود. از همین رو، دقت در زندگانی عملی آن حضرت، درس‌های آموزنده و راهگشایی برای مردم و مسئولان با خود دارد.
    دوری از ملازمات مقام و منصب حکومتی، رهایی از غرور و تکبر علمی، آزادگی در برخورد با مخالفان و مصلحت‌اندیشی حکیمانه برای نجات شیعیان، از بارزترین ویژگی‌های زندگی آن امام است.
    یاسر، خادم آن حضرت می‌گوید: حضرت رضا همیشه با خدمه و کارگرهای خود غذا می‌خورد و دوست داشت با آنان بنشیند و صحبت و درددل کند. برخی ناآگاهان به‌این کار حضرت ایراد می‌گرفتند و حضرت می‌فرمود: «انّ الرب تبارک وتعالی واحد والاب واحد والام واحده والجزاء بالاعمال»(1)پروردگار، پدر و مادر، یکی است و فضیلت فقط و فقط به کردار است.
    روایت یاران و نزدیکان هر روزه ثامن الحجج(ع) پندهای گرانبهایی از شیوه و روش زندگی آن حضرت می‌آموزد.
    از ابراهیم‌بن عباس صولی نقل شده است که گفت: هیچ کس را فاضل‌تر از ابوالحسن رضا، نه دیده و نه شنیده‌ام. ‌از او چیزهایی دیده‌ام که از هیچ کس ندیدم. هرگز ندیدم با سخن گفتن به کسی جفا کند. ندیدم کلام کسی را قطع کند تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود. هیچ گاه حاجتی را که می‌توانست برآورده سازد، رد نمی‌کرد. هرگز پاهایش را پیش روی کسی که نشسته بود، دراز نمی‌کرد. ندیدم به یکی از دوستان یا خادمانش دشنام دهد. هرگز ندیدم آب دهان به بیرون افکند و یا در خنده‌اش قهقهه بزند، بلکه خنده او تبسم بود. چنان بود که اگر تنها بود و غذا برایش می‌آوردند، غلامان و خدمتگزاران و حتی دربان و نگهبان را بر سر سفره خویش می‌نشانید و با آنان غذا می‌خورد. شبها کم می‌خوابید و بسیار روزه می‌گرفت. سه روز، روزه در هر ماه را از دست نمی‌داد و می‌فرمود: این سه روز، برابر با روزه یک عمر است. بسیار صدقه پنهانی می‌داد و بیشتر در شب‌های تاریک به‌ این کار دست می‌زد. اگر کسی ادعا کرد که فردی مانند رضا (ع) را در فضل دیده است، او را تصدیق مکنید. طبرسی از محمدبن ابو عباد نقل کرده است که می‌گفت: امام رضا (ع) در تابستان بر حصیر و در زمستان بر پلاس می‌نشست. جامه خشن می‌پوشید و چون در میان مردم می‌آمد، آن را زینت می‌داد. صدوق در عیون اخبار الرضا (ع) گوید: آن حضرت کم خوراک بود و غذای سبک می‌خورد.
    در روایات متعددی از معصومین فلسفه اصلی حکومت و در اختیار داشتن قدرت و مکنت دنیوی، اصلاح امور مسلمین و اهتمام در خدمت‌رسانی به آنها عنوان شده است مانند این‌که «من اصبح و لم یهتم بأمور المسلمین، فلیس مسلم».
    على‌بن شعیب، می‌گوید: روزى به دیدار امام رضا(ع)رفتم، از من پرسید: یا على! چه کسى از نظر زندگى بهترین مردم است؟ پاسخ دادم: اى سرور و آقاى من! شما به ‌این مطلب از من داناترید. پس از آن فرمود: «یا على، من حَسن مَعاشَ غَیْرهِ فى مَعاشِهِ.»: کسى که امور زندگى دیگران را از طریق امورِ زندگى خویش نیکو مى‌گرداند و سپس ادامه داد: مى‌دانى چه کسى از نظر زندگى از همه مردم بدتر است؟ پاسخ دادم: شما داناترید. فرمود: کسى که دیگران از زندگى او بهره‌اى ندارند.
    و این دیدگاه ظریف و خداپسندانه‌ امام رضا (ع) بود که روز به روز اقبال موافق و مخالف را برای دوستی و محبتش در پی داشت تا جایی که رشک مأمون را برانگیخت و موجب به شهادت رساندن هشتمین امام شیعیان شد.
    در پایان باید دست به دامن حدیثی از امام رضا (ع) شد که ملاک عقل و عقلانیت را در خدمتگزاری و رفع محرومیت از محرومان دانسته است: عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده ویژگی را دارا باشد:
    1ـ از او امید خیر باشد.
    2ـ از بدى او در امان باشند.
    3ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.
    4ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد.
    5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود.
    6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.
    7ـ فقر در راه خدایش از توانگرى برایش محبوب‌تر باشد.
    8ـ خوارى در راه خدایش، از عزّت با دشمنش محبوب‌تر باشد.
    9ـ گمنامى را از پرنامى خواهان‌تر باشد.
    10ـ و سپس فرمود: دهمى چیست و چیست دهمى؟ به او گفته شد: چیست؟ فرمود: احدى را ننگرد، جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است.
    ******

    1:سفینه البحار ماده وضع





    ::: چهارشنبه 87/12/7 ::: ساعت 10:17 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    بهائی ها از طرفی ادعا دارند مسلمانند وحتی از ما مسلمانان نیز داغتر؛از طرفی نیز قرآنی را که محور تمامی مسلمین می باشد را به دلخواه خودشان تفسیر کرده و حتی با صراحت بیان می کنند که برخی آیات قران را قبول ندارند.

    حال یک سوال مهم ولی بی جواب:

    چرا بهائیان احکام جسمانی قرآن را قبول ندارند ؟

    خودشان می گویند که قرآن را قبول دارند . اگر قران را قبول دارند ، پس باید این آیه را نیز قبول داشته باشند:

    إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ باللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً (النساء/150)

    أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن یَفْعَلُ ذَلِکَ مِنکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (البقرة/85)

    چرا طبق قرآن وضو نمی گیرید؟

    چرا طبق قرآن قائل به روزه نیستید ؟

    در پاسخ که می فرمایند احکام جسمانی در کتاب مستطاب اقدس‌امده و لذا احکام قرآن نسخ شده ،‌می گوییم: اگر کتاب اقدس لازم الاجرا باشد ، لازم است که وحی و معجزه باشد. بنا بر این نباید در آن اشتباه وجود داشته باشد. پس چرا در این کتاب و کتاب ایقان اشکالات حتی ادبیاتی و دستوری وجود دارد ؟

    امیدوارم پاسخی منطقی داشته باشند برای این پرسش.پاسخی که خودشان هم از آن خنده شان نگیرد...





    ::: سه شنبه 87/11/22 ::: ساعت 10:50 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا
    <      1   2   3   4   5   >>   >