99 ملائکه - شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
[ کمیل پسر زیاد گفت : امیر المؤمنین على بن ابى طالب ( ع ) دست مرا گرفت و به بیابان برد ، چون به صحرا رسید آهى دراز کشید و گفت : ] اى کمیل این دلها آوند هاست ، و بهترین آنها نگاهدارنده‏ترین آنهاست . پس آنچه تو را مى‏گویم از من به خاطر دار : مردم سه دسته‏اند : دانایى که شناساى خداست ، آموزنده‏اى که در راه رستگارى کوشاست ، و فرومایگانى رونده به چپ و راست که درهم آمیزند ، و پى هر بانگى را گیرند و با هر باد به سویى خیزند . نه از روشنى دانش فروغى یافتند و نه به سوى پناهگاهى استوار شتافتند . کمیل دانش به از مال است که دانش تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان . مال با هزینه کردن کم آید ، و دانش با پراکنده شدن بیفزاید ، و پرورده مال با رفتن مال با تو نپاید . اى کمیل پسر زیاد شناخت دانش ، دین است که بدان گردن باید نهاد . آدمى در زندگى به دانش طاعت پروردگار آموزد و براى پس از مرگ نام نیک اندوزد ، و دانش فرمانگذارست و مال فرمانبردار . کمیل گنجوران مالها مرده‏اند گرچه زنده‏اند ، و دانشمندان چندانکه روزگار پاید ، پاینده‏اند . تن‏هاشان ناپدیدار است و نشانه‏هاشان در دلها آشکار . بدان که در اینجا [ و به سینه خود اشارت فرمود ] دانشى است انباشته ، اگر فراگیرانى براى آن مى‏یافتم . آرى یافتم آن را که تیز دریافت بود ، لیکن امین نمى‏نمود ، با دین دنیا مى‏اندوخت و به نعمت خدا بر بندگانش برترى مى‏جست ، و به حجّت علم بر دوستان خدا بزرگى مى‏فروخت . یا کسى که پیروان خداوندان دانش است ، اما در شناختن نکته‏هاى باریک آن او را نه بینش است . چون نخستین شبهت در دل وى راه یابد درماند و راه زدودن آن را یافتن نتواند . بدان که براى فرا گرفتن دانشى چنان نه این در خور است و نه آن . یا کسى که سخت در پى لذت است و رام شهوت راندن یا شیفته فراهم آوردن است و مالى را بر مال نهادن . هیچ یک از اینان اندک پاسدارى دین را نتواند و بیشتر به چارپاى چرنده ماند . مرگ دانش این است و مردن خداوندان آن چنین . بلى زمین تهى نماند از کسى که حجّت بر پاى خداست ، یا پدیدار و شناخته است و یا ترسان و پنهان از دیده‏هاست . تا حجّت خدا باطل نشود و نشانه‏هایش از میان نرود ، و اینان چندند ، و کجا جاى دارند ؟ به خدا سوگند اندک به شمارند ، و نزد خدا بزرگمقدار . خدا حجتها و نشانه‏هاى خود را به آنان نگاه مى‏دارد ، تا به همانندهاى خویشش بسپارند و در دلهاى خویشش بکارند . دانش ، نور حقیقت بینى را بر آنان تافته و آنان روح یقین را دریافته و آنچه را ناز پروردگان دشوار دیده‏اند آسان پذیرفته‏اند . و بدانچه نادانان از آن رمیده‏اند خو گرفته . و همنشین دنیایند با تن‏ها ، و جانهاشان آویزان است در ملأ اعلى . اینان خدا را در زمین او جانشینانند و مردم را به دین او مى‏خوانند . وه که چه آرزومند دیدار آنانم ؟ کمیل اگر خواهى بازگرد . [نهج البلاغه]
همه ما  گاهی اوقات به این موضوع اساسی فکر میکنیم که علت خلقت ما چه چیز میتواند باشد؟ و اصلا خداوند در پَس آفرینش انسان به دنبال چیست؟ و آیا اصلا این موضوع آنقدر اهمیت دارد که فکرمان را مشغولش کنیم یا خیر؟
حضرت على(ع) مى فرمایند : «خداى رحمت کند کسى را که بفهمد از کجا آمده ، براى چه چیز آمده و به کجا خواهد رفت .» قرآن هدف زندگى کردن را رسیدن به حد اعلاى کمال و قرب الهى مى داند . براى روشن تر شدن مسأله به چند مطلب زیر دقت نمایید :
1ـ اصل آفرینش ، جودِ بر بندگان است ; نه سود براى آفریدگار . (ابراهیم /8 ; حج/64)
2ـ انسان از نظر مقام و ارزش ، مسجود ملائکه و نماینده خدا بر روى زمین است . (بقره/171 و24)
3ـ جهان ، حکیمانه و به حق و هدفدار خلق شده است : «خلق السموت و الأرض بالحقّ »(تغابن/3) خداوند آسمان ها و زمین را به حق خلق کرده است » . «و ما خلقنا السّمآء و الأرض و ما بینهما بـطلا » (ص ، 27) ما آسمان و زمین و آن چه را بین آن دو است ، باطل نیافریدیم » . هدفدار بودن کل جهان ، با آفرینش انسان هماهنگى دارد : «خلق السّموت و الأرض بالحقّ و صوّرکم فأحسن صورکم » (تغابن / 3) خداوند زمین و آسمان را آفرید و شما را تصویر کرد ، تصویرى زیبا و دلپذیر .»
4ـ آزادى اراده براى انسان ، اساس آفرینش او است و دعوت خداوند و انبیاء و اولیاء ، فقط براى نشان دادن راه است : «إنّ علینا للهدى » (لیل / 12) البته بر ما است راه نشان دادن .» ; «إنّا هدینـه السّبیل إمّا شاکرا و إمّا کفورا » (انسان / 3) البته ما به او راه را نشان دادیم چه شاکر باشد چه کفر نعمت کند .»
قرآن براى زندگى انسان اهدافى را بیان فرموده است ; این اهداف به دو گونه تقسیم مى شوند : الف : اهداف تبعى و فرعى ب : اهداف اصلى . اهداف تبعى عبارتند از :
1 . آزمایش و امتحان : «الذّى خلق الموت و الحیوة لیبلوکم ... » (ملک / 2) آن که آفرید مرگ و زندگى را تا بیازماید شما را در اطاعت و بندگى .»
2 . شناخت خدا : «.. .لتعلموا أنّ اللّه على کلّ شىء قدیر » (طلاق / 12) .. . تا بدانید که خدا بر هر چیزى قادر است .»
3 . مورد رحمت پروردگار قرار گرفتن : «.. . إلاّ مَن رّحم ربّک و لذلک خلقهم ... » (هود/119)مگر آن کس را که پروردگار تو به او رحم کرد .و توفیق داد او را به لطف خودو خدا براى همین رحم نمودن ، ایشان را خلق کرد .»
4 . پرستش خدا : «و ما خلقت الجنّ و الإنس إلاّ لیعبدون » (ذاریات / 56) ما جن و انس را خلق نکردیم مگر این که بندگى خدا کنند .»
هدف اصلى عبارت است از : رسیدن به حد اعلاى کمال و در نهایت نیل به قرب خداوند که همان کمال مطلق است .
قرآن مى فرماید : «و إلیه المصیر » (تغابن/3) و به سوى او در حرکتند .» حرکت انسان با اختیار خود (خلاف سایر موجودات که حرکت جبرى و غریزى دارند) از پایین ترین مراحل هستى آغاز و به سوى بى نهایت که وجود بى پایان حق و قرب خدا است پیش مى رود .
هر کدام از اهداف تبعى به هدف اصلى ختم مى گردد که به آن «غایة الغایات » مى گویند . اگر از دانش آموزى بپرسیم براى چه درس مى خوانى ؟ درس مى خوانى تا به دانشگاه بروى ؟ تا دکتر و مهندس شوى ؟ تا بتوانى فعالیت هاى مثبت و درآمد خوبى داشته باشى ؟ مى گوید : براى این که زندگى آبرومند و مرفهى داشته باشم . امّا اگر پس از پاسخ او دوباره از او بپرسیم ، چرا مى خواهى زندگى آبرومند و مرفهى داشته باشى ؟ لحن سخنش عوض شده ، همان پاسخ آخر را تکرار خواهد کرد . در زندگى معنوى نیز ، بعد از تکامل و قرب پروردگار ، هدفِ دیگرى نیست . بنابراین ، انسان زندگى مى کند تا با مدد دین ، انبیا و ائمه اطهار(ع) عقل و فطرت خود را در مسیر حق قرار دهد و به کمال انسانى برسد ; چرا که انسان کامل همان بنده راستین خدا است . انسان زندگى مى کند تا خدا گونه شود .




::: یکشنبه 89/1/8 ::: ساعت 8:17 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا