99 خانگل زاده(مشکات) - شیعه مذهب برتر Shia is super relegion
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برترین دانش لا اله إلاّ اللّه است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

                                                                          بنام خدا
 ماه رمضان امسال در نمایشگاه قرآن با چند بهایی جلسات بحثی داشتم،که انگیزه ای شدتا بیشتر در مورد این فرقه ضاله مطالعه کنم. فرقه ای که خود را شیعه تر از شیعیان می داند ومسلمان تر از مسلمانان.که به وقتش در این مورد توضیح خواهم داد.
اما سخن اولم.
چگونگی پیدایش این فرقه ضاله:
بهائیت فرقه ای منشعب از آئین بابی است و بابیت هم برخاسته از مکتب شیخیه است پس ابتدا باید مکتب شیخیه وسپس بابیه وبعدش هم بهاییت را بشناسیم.
بنیانگذاران مکتب شیخیه شیخ احمد احسائی و سیدکاظم رشتی هستند که رشتی از شاگردان احسائی بوده و این مکتب برای خود چهار رکن قائل هستند که رکن چهارم را شیعه کامل می دانند که در شیخیگری پس از توحید و نبوت و ولایت شیعه کامل چهارمین رکن است.
بعد ازدرگذشت سید کاظم رشتی در سال 1259(هـ . ق) در کربلا، شاگردان وی در جستجوی جانشینی برای رشتی مشغول می شوند که بنابر عقیده خود، جانشین باید مصداق شیعه کامل و رکن چهارم باشد. نکته ای که در اینجا قابل تأمل است اینکه با وجود علماء اخباری شیعه و شیخیه مثل قزوینی، زنجانی، بشرویه ای و ابوالفضل گلپایگانی که از پیروان سید کاظم رشتی می باشند، علی محمد خود را به عنوان رکن چهارم معرفی می کند، در حالی که از نظر مقام علمی همچون شاگردی خردسال در میان آن عالمان بوده است.
باب بعد از مرگ رشتی به خاطر اختلاف آراء در مورد جانشینی سید کاظم رشتی، با ادعای رکن چهارم، افراد پراکنده شیخیه را به سوی خود جلب می کند و سپس برای آنکه عامه مردم را به طرف خود بخواند دعوی سفارت و بابیت حضرت ولی عصر ـ علیه السّلام ـ می کند و بعد از مدتی که بازارش گرم می شود دعوی مهدویت و ولایت می نماید و چون به خیال خودش در این مرحله نیز پیشرفت می کند، شروع به ساختن احکام و قوانین کرده و ادعای رسالت و نبوت نموده و بالاخره ادعای الوهیت و ربوبیت می کند و علت این امر هم روش تأویل گرایی شیخیه است که توانست با این حربه، بخش هایی از قرآن کریم را تفسیر نماید و در نهایت بخاطر همین ادعاهای باطل و کفر آمیز به اعدام محکوم می شود و وقتی که علی محمد شیرازی در تبریز اعدام شد تزلزل و شکاف عمیقی در بین طرفداران بابیت بوجود آمد و بابیان به دو گروه ازلیان و بهائیان منشعب گردید.
میرزا حسینعلی بهاء و رهبر بهائیان در تهران ساکن بود و در سن 28 سالگی در پی تبلیغ ملاحسین بشرویه ای معروف به باب اللباب در شمار نخستین گروندگان باب درآمد و از آن پس یکی از فعالترین افراد بابی شد و به ترویج بابیگری بویژه در نور و مازندران پرداخت و برخی از برادرانش از جمله میرزا یحیی نیز بر اثر تبلیغ او به این مرام پیوستند.
با توجه به مطالب فوق عوامل پیدایش بهائیت را چنین می توانیم بیان کنیم. مبنای فکری شیخیه بر مشرب اخباری گری استوار است وقتی اخباری ها در زمینه های مختلف مغلوب اصولیون شدند و مبارزه دینی و شرعی وحید بهبهانی تفکر اخباریون را در هم پیچید و بساط اخباریگری را در محدوده فقه و برخی آراء کلامی از بین برد فرقه بابیت پیدایش خود را از این مقطع زمانی آغاز می کند.(1)
اما در این میان سیاست دولتهای استعماری و حمایت آنها در پیشرفت و بقاء و حتی در پیدایش بهائیت قابل توجه می باشد. وقتی در شوال 1268 حادثه تیراندازی دو تن از بابیان به ناصرالدین پیش آمد، حکومت مرکزی قرائن و شواهدی که در اختیار داشت میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاء را طراح این سؤ قصد شناخته و به دستگیری وی اقدام کردند. با توجه به اینکه شوهر خواهر بهاء منشی سفارت روس و هم در همسایگی سفیر روسی بوده، وقتی که بهاء را ملاقات می کند وی را به منزل خود و بعد به خانه سفیر روسی می برد و از آن طریق مدتی در مقرّ تابستانی سفارت روس در زرگنده شمیران سپری می کند، تا از تعقیب و دستگیری مصون ماند و سفیر روس بر ادامه اقامت وی اصرار می ورزد و از تسلیم او به نمایندگان شاه امتناع می کند و از بهاء الله می خواهد که به خانة صدراعظم برود و نامه ای به صدر اعظم می نویسد و در آن تأکید می کند که از طرف سفارت روسیه از او پذیرایی کند و در حفظ و حراست او بکوشد و چنانچه آسیبی به وی برسد شخص صدر اعظم مسئول سفارت روس خواهد بود و سفیر روسی با وساطت و دخالت خود در آزادی او می کوشد و سعی می کند بی گناهی او را به اثبات برساند و موجب گردید که حسینعلی از زندان آزاد شود.(2)
مطلب بعدی اینکه وقتی بهاء با عده ای از بابیان به طرف عراق حرکت می کنند نماینده ای از روس و ایران به همراه آنان می گمارند. از همة اینها معلوم می شود که سفارت روس از همان وقت میرزا را تحت نظر و حمایت گرفته به طوری که دولت ایران نتوانست درباره او تصمیمی مستقل بگیرد. و موید این مطلب زمانی است که دولت روس بهائیان را به رسمیت شناخته و قمراف حاکم ترکستان به معاونت و مساعدت ایشان پرداخته، تا جایی که اظهار می کند در عشق آباد معبد بسازند و در ظلّ اقتدار دولت روسیه رسمیت یابند.(3)
بعد از آنکه حسینعلی نوری در عراق ساکن می شود، صبح ازل و بهاء بر سر جانشینی اختلاف می کنند و با توجه به اینکه باب، به میرزا یحیی توجه بیشتر داشته عده ای از طرفداران باب او را جانشین باب می دانند و ازلیان به همین دلیل در آغاز، اکثریت را تشکیل می دادند ولی بعدها تدابیر بهاء الله موجب شد ازلیان در اقلیت قرار گیرند و به تدریج منقرض شوند.
یکی از عوامل پیروزی بهاء الله حمایت انگلیس است. وقتی بهاء به عراق تبعید شد دولت انگلیس به افراد فعّال احتیاج زیادی داشت و میرزا بهاء الله به تدریج با سیاست انگلیس ارتباط پیدا کرده تا جایی که نظر دولت انگلیس را به سوی خود جلب می کند. شاهد این امر این است که وقتی در سال 1278 میلادی «آرنولد با روز کمبال» ژنرال کنسولی دولت انگلیس با میرزا حسینعلی دیدار می کند، پیشنهاد حمایت و تابعیت دولت انگلستان و مهاجرت به هند استعماری یا هر نقطه دیگر را به وی می دهد و نظیر همین تقاضا را نایب کنسول فرانسه در «اورنه» به میرزا بهاء می دهد تا مورد حمایت و تقویت قرار گیرد. و دیگر اینکه در ایام اقامت میرزا بهاء و بابیها در عراق و استانبول مقرّری تعیین شده بود که بعدها حسینعلی از این امر اظهار پشیمانی می کند.
حمایت انگلیس از میرزا بهاء تا آخر عمر او بوده و زمانی که سردار بریتانیایی در سال 1918 میلادی حیفا را فتح می کند، هنگام ورود به شهر، فرمان خاصی از طرف امپراطور انگلیس مبنی بر دیدار میرزا بهاء دریافت می کند و پادشاه انگلیس درجه نجابت و بزرگی به او می دهد که البته نشانی دادن به شخص میرزا بهاء از طرف انگلیس آن هم در روزهای اول فتح و غلبه بر دولت عثمانی، باید در مقابل سوابق ممتد و خدمات مفصلی باشد.(4)
ادامه مطلب...



::: یکشنبه 87/8/26 ::: ساعت 8:31 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا

با یاد خدای قدر

صدای قدم‌های ماهِ خوبی‌ها، دل ِ خاکی‌ام را آگاه ساخته است که لحظه‌ی وداع نزدیک است.

لحظه‌ی وداع با ماه مهدی، با شعبان، و من در آخرین ثانیه این ماه به مناجات شعبانیه نشسته‌ام "و اسمَع دُعائی اِذا دَعَوتُک" را فریاد می‌زنم تاپس از آن "و اسمَع نِدائی اِذا دَعَوتُک" را با ناله و زاری هجی کنم. و اینک رمضان است، ماه ِخدایی که قلبم حرم اوست. ماه بی‌نیاز مطلق، ماه الله. و من در این ماه مهمانم. دلم برای واژه واژه‌ی کتاب خدا تنگ است و من می‌خوانم؛ "الف لام میم"، عشق من در دستان تو، ای تنها مونس من. "ذلک العشقِ" من، "لاریب فیه"، ای خدای عاشقی‌ام . من در آغوش مُهر دلدادگی‌ام. و باران روزه‌داری‌ام "انتَ ربُّ العظیم" را برای تو، ای بی‌مثال داد می‌زند.

صبح دلدادگی‌ام را با آهنگ دل نواز "الّلهم اِنی اَسئَلُک مِن بَهائِک" و عطر سحری که با صلوات‌های مادر عجین گشته است و شبنم انتظار برمژگانم آغاز می‌کنم تا با صدای "فَاَجِبنی یا الله" دو رکعت نماز عاشقی به جا آورم و دلِ خاکیِ بی‌پناهم را در پناه "یس والقرآن الحکیم" پناه دهم که تنها مأمن من تو هستی ای خدای دیدگانم و من، زیر چتر پروردگاریت، از باران غم، که در این زندان، بر سر و رویم می‌بارد ایمن شوم . من، روزه‌دار عاشقی‌ام. تشنه‌ی دیدار توأم. نگاهم کن تا سیراب شوم. نگاهم را پذیرا باش که هر چه سفیر تو، قرآن را می‌نگرم سیر نمی‌شوم.  ***

عطر آش نذری همسایه و صدای ربّنای استاد، تمنای دلم را آشکارتر ساخته است تا من عاشقانه‌تر به ختم شمیم عاشقی‌ام بپردازم و آل عمران دلم را در عدد سی فریاد کنم. "ربّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ اِذ هَدَیتَنا و هَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَة اِنَّکَ انتَ الوهّاب    ***

 ای خدای آسمانیِ دلِ خاکی‌ام "رُدَّ کُلَّ غَریب"، مرا به کلبه‌ات بازگردان.

منی که دَم عاشقی‌ات، گِل وجودم را بیدار ساخت، با نسیم نوازشت دوباره بیدارم ساز؛

ای کسی که "عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیر"ی .

 بار الها، ببخشا که من ِ خاکی، آلوده‌ی دنیا گشته‌ام.

ای خدای شَهر ِ رمضان که "اَنزَلتَ فیه" کتاب جاویدان را، "اِغفرلی تِلکَ الُذنوب العِظام" راکه کسی جز معبود دلم نمی‌بخشاید "یا علّام" .

فرشتگان بارگاهت در این قدر آسمانی، زمین را به قدر آورده‌اند تا قدر دلتنگی‌ام را به مهدی‌ات بگویند و مهدی بداند که من، من ِ منتظِر، از انتظار خسته نمی‌شوم تا بیاید ... العَجَل العَجَل العَجَلَ !

و من ضجّه می‌زنم "یا مُفیَّ العَهد8" به عهدت وفا کن بگو بیاید "یا مُعافی".

من ِ بارانی با آمدنش عافیت می‌یابم، بگو بیاید. "اِنّا اَنزَلناه ُ فی لَیلَة القدر" قرآن در حضور ستارگان آسمانی می‌درخشد و من، دلم برای حضور مهدی می‌تپد.

 "و ما اَدراک ما لَیلَةُ القدر" و کسی انتظارم را درک نمی‌کند "لَیلَةُ القدرِ خیرٌ مِن اَلفِ شَهر" هزار ماه کم است بگو هزار سال "تَنَزَّلُ الملئِکةُ و الرّوح"، تا درد انتظارِ مرا، به سویت آورند؟

من منتظرم! بگو بیاید.

"سلامٌ هیَ حتّی مَطلَع الفَجر" تا وقتی تو بیایی همه شب، شب ِ قدر من است و من تا صبح می‌گریم، تا صبح ناله می‌کنم، تا صبح می‌خوانم سرود ِ زندگی بخش را: "اللّهم کُن لِوَلیّک َالحجَّةِ ابنِ الحَسَن". روزه‌دار، سالگرد عاشقیت، سالگرد روزه‌داریت مبارک باد!!!

روزه‌دار، سالگرد عاشقیت، سالگرد روزه‌داریت مبارک باد!!!




  • کلمات کلیدی : جامعه اسلامی

  • ::: شنبه 87/6/9 ::: ساعت 1:48 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    در موضوع امامت،چهار مورد اساسی است که بین شیعه و اهل سنّت در مساله امامت، سبب اختلاف گشته است .

    الف: شیعه می گوید: تعیین امام مانند تعیین پیامبر حقّ خداوند است ودیگران را در این جهت هیچگونه حقّی نیست
    اهل سنّت می گویند:تعیین امام با خود مردم است و خداوند در این زمینه کاره ای نیست
    ب: شیعه می گوید : خدا وند علی (ع) را پس از رسول خدا (ص) برای امامت و پیشوا یی خلق تعیین نموده است
    اهل سنّت میگویند: خدا کسی را برای تصدّی این منصب تعیین نکرده است
    ج: شیعه میگوید : امام مانند پیا مبر معصوم می باشد
    اهل سنّت می گویند : هر فردی که شهادت به یکتایی خداوند و رسالت پیامبردهد قابلیّت برای پیشوایی امّت را دارد البته با شرا ئطی که در ضمن ان شرائط ، عدالت به جای عصمت گنجانده شده است
    د : شیعه می گوید : امامت ما نند نبوّت از اصول دین است
    اهل سنّت می گویند: امامت از فروع دین می باشد
    پس این چهار مبحث ، اساس اصلی؛ از اصول پنجگانه اعتقادی را که امامت باشد تشکیل میدهد،
    و با اثبات عقیده حق در هریک ازاین چهار مورد ، اختلا فات دامنه دار مسا له امامت یکطرفی خواهد شد





    ::: چهارشنبه 87/5/2 ::: ساعت 8:31 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    بنا م خدا

    یکی از اصول اجتناب ناپذیر دین اسلام مسئله امامت می باشد که درمصداق این  اصل اختلافی بین فرقه های اسلامی نمی باشدبلکه اختلاف در مفهوم آ ن میباشد.

    تا کسی؛ مفهوم امامت را نفهمد یقیناً اگر وارد این جور بحثها گردد به بیراهه رفته و در بحث گم میشود لذا بناست تا مدتی در باره  یکی از واژه های مقدس در میان مسلمین بحث گردد . هرچند بطور مجمل و در حد توان این بنده ی نا چیز.

    امامت در لغت ادبی بمعنای پیشوایی و در اصطلاح دین عبارتند از :ریاست عمومی بر امت در جمِع امور دین و دنیا به نیابت ازرسول خدا.

     نتیجه این تعریف این می شود که اطاعت امام در همه چیز بر همه افراد امّت واجب و ضروری میباشد همانند وجوب اطاعت از رسول خدا(ص). هر دو گروه از علمای شیعه و سنّی امامت را اینگونه معرفی کرده اند .حاصل این تعریف این است که امام انسانی است که جانشین رسول خدا بوده و از او نیابت میکند و در ریز و درشت امور دین و دنیاء، تمام امت باید از اواطاعت کنند ولی در عین حال چهار مورد اساسی است که بین شیعه و اهل سنّت در مساله امامت، سبب اختلاف گشته است .

    این داستان ادامه دارد.




  • کلمات کلیدی : اهل بیت

  • ::: دوشنبه 87/4/17 ::: ساعت 7:31 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا
    مدتی بود که دوست بسیار عزیزم دعوتم کرده بود به یک موجی مقدس.موجی که بوی جهاد می داد وشهادت .موجی که هرکسی وارد آن موج شد به نحوی غرق در آن موج شد و خوشا بحالشون.
    هر بار خواستم از شهید و شهادت بنویسم به نوعی خجالت می کشیدم.
    خجالت می کشیدم به خاطر نوشتن از کسانی که کاری کردند کارستان .
    امشب باخودم فکر می کردم که منهم به نوعی می توانم خودم را قاطی چنین موجی کنم . برای همین هم اومدم و به نوعی متفاوت با سایر دوستان شروع کردم به نوشتن.
    خیلی خلاصه :::
    آیا تا بحال این پرسش را در ذهن خودمان احساس کردیم که شهید چه رابطه اى با جامعه فعلی ما دارد؟
    پس:
     شهید، چون در راه هدف عالى اسلام و به انگیزه برقرارى ارزش هاى واقعى کشته مى شود، به یکى از عالى ترین درجات و مراتبى که یک انسان ممکن است رسیده باشد، مى رسد. شهید با فدا کردن جان خود، گرچه ظاهراً در بین جامعه نیست، اما زنده بوده«وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَ تَام بَلْ أَحْیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (آل عمران/169) و به جامعه حیات و زندگى مى دهد.
    شهید با جامعه از جهات گوناگونى ارتباط دارد، از جمله:
    1. شهداء با شهادت خود و دادن محیطى آزاد به دیگران، آنان را در ادامه زندگى، اظهار نبوغ و... کمک مى کنند.
    2. شهید از راه تزریق خون به جامعه و نوربخشى به آن، با جامعه رابطه برقرار کرده و تاریکى را از بین مى برد. از این رو است که گفته اند: «شهدا شمع محفل بشریتند»...
    3. خون شهید، مانند کارهاى خیرى است که افراد بعد از مرگ خود در جامعه، به یادگار گذاشته و ارتباط خود را با جامعه قطع نمى کنند.
    4. شهید، مانند یک مدرس و معلم، به جامعه بینش تنفر از ظلم، استبداد و کفر مى دهد، مانند امام حسین(ع) که بینش تنفر از یزید و یزیدیان را تا قیامت به مردم دادند.
    5. یاد و خاطره شهید در جامعه، باعث مى شود عواملى که مسبب شهادت او شد دیگر بروز نکند،
    6. روح مقدس شهیدان بعد از شهادت باقى و شاهد بر جامعه مى باشد و هر گاه اراده کنند، به اذن خداوند متعال ممکن است در میان جامعه، اقوام و خویشان، حضور پیدا کنند و یا در قالب رؤیا و... مسایلى را القا کنند.
    دعا کنیم ما را نیز شفاعت کنند.



  • کلمات کلیدی : جامعه اسلامی

  • ::: شنبه 87/2/28 ::: ساعت 4:12 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا

    ادامه یک داستان::

    توسل به پیامبر اکرم(ص)و اهلبیت (ع) ، پس از رحلت ایشان نیز ، با آیات 16 و 18 سوره ق «وَ نَحْنُ أَقْرَب ُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ.. . مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْل إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیب ٌ عَتِیدٌ» منافاتى ندارد و انسان را مشمول آیه 3 سوره زمر «وَ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِیَآءَ» نمى کند ; چرا که اولا : شیعیان توجه استقلالى (در برابر خدا) به مصومین(ع) ندارند و همان خدایى که از رگ گردن به ما نزدیک تر است ، چنین مسیرى را مشخص فرموده است ; ثانیاً : پیامبر اکرم(ص)و ائمه اطهار(ع) با رخت بر بستن از دنیا ، ولایت و سیطره اى را که خداوند برایشان قرار داده ، از دست نمى دهند . مگر در قرآن نمى خوانیم : «َ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» (توبه/ 105) .
    آیا در این آیه شریفه سخنى از مقید بودن رؤیت به زمان حیات آن بزرگواران به میان آمده است ؟ و مگر نه این است که خداوند شهداى راه حق را زنده جاوید و برخوردار از نعمت هاى الهى معرفى مى کند و ایشان را به «یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَة مِّنَ اللَّهِ وَفَضْل» مفتخر مى نماید؟ (آل عمران/ 171) آیا رسول خدا(ص)و ائمه معصومین(ع)ـ که همه در راه دین خدا به شهادت رسیده اند ـ مشمول این آیات شریفه نیستند ؟!!
     در صحاح اهل سنت آمده است که پیامبر(ص) فرمود : «ما من أحد یسلم علىّ إلاّ ردّ الله على روحى حتى اردّ علیه السلام » .در آیه شریفه «یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ» (مائده/ 35) واژه «وسیله» ، مطلق امورى است که انسان به سبب آن ها به خداوند نزدیک مى شود و توجه به پیامبر(ص)و ائمه اطهار(ع) مى تواند از مصدایقِ آن باشد ; در حقیقت ، یکى از دستورات خداوند ، با پیامبر(ص)و اهلبیت ایشان(ع) بودن و به آن بزرگوران توجه نمودن است .





    ::: دوشنبه 87/2/16 ::: ساعت 11:43 عصر ::: ردپای دوستان: ردپا

    بنام خدا

     توسل به پیامبر و ائمه اطهار(ع) هیچ منافاتى با آیات قرآن ندارد چرا که :
    1 . شیعیان ائمه اطهار(ع) را «عبادت » نمى کنند تا مشمول «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونَآ إِلَى اللَّهِ زُلْفَى» باشند ، بلکه «عبادت » را مختص خداوند،دانسته و به پیامبر(ص) و ائمه (ع) به عنوان آبرومندان درگاه خداوند توسل مى جویند،تا قابلیت دریافت فیض الهى را پیدا کنند. چنان که فرزندان یعقوب هنگامى که از کرده هاى خود پشیمان شدند ، خود مستقیماً از خداوند درخواست رحمت و بخشش نکردند ، بلکه پدر را واسطه قرار دادند و گفتند : «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه ، که ما خطاکار بودیم » (یوسف /97) ; حضرت یعقوب نیز به درخواست آنان جواب مثبت داد ، و فرمود : «بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم ، که او آمرزنده و مهربان است »(یوسف /98) .
    2 . توسل به پیامبر و ائمه معصومین(ع) به اذن خداوند است ; چرا که فرموده : «یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ » (مائده /35) لذا «اتخاذ ولى فى دون الله» بر آن صدق نمى کند .
    چنان که توجه به آیات :
    مائده / 104 : «تَعَالَوْاْ إِلَى مَآ أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ» ،
    توبه / 99 : «وَ یَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَـت عِندَ اللَّهِ وَ صَلَوَ ت ِ الرَّسُولِ» ،
    منافقون / 5 : «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ» ،
    توبه / 59 : «سَیُؤْتِینَا اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ» ،
    توبه / 74 : «وَمَا نَقَمُواْ إِلآَّ أَنْ أَغْنَـیـهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ» ، و.. .
    در این زمینه بسیار مناسب است ; چون به خوبی این نکته را بیان می کنند که توجه به رسول الله(ص) و بعد از ایشان به اهلبیت(ع) که با توجه به آیات و روایات فراوان ، جانشینان پیامبر(ص)هستند نه تنها لقمه را از پشت در دهان گذاشتن نیست ، بلکه ورود به خانه از «در» آن است : «و أتوا البیوت من أبوبها» (بقره /189) و آن که از در وارد خانه شود ، ظالم نیست . ظالم آن است که بخواهد از پشت بام به خانه وارد شود!
    و آن چه نیز در سوره شعراء از قول ابراهیم (ع) نقل شده که اطعام و سیراب کردن و شفا بخشیدن و هدایت کردن و.. . به دست خداست ، همه صحیح است ; ولى با غذا خوردن و آب نوشیدن و به طبیب مراجعه کردن منافات ندارد .
     همان گونه که نوشیدن آب و خوردن غذا و مراجعه کردن به پزشک با «توحید» منافات ندارد و رجوع به غیر خدا محسوب نمى شود، مراجعه به پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) که به اذن خدا شفاعت و وساطت کرده و از بارگاه خدا رفع حوایج متوسلین خود را مى خواهند ، عین توحید است .
    3 . مسأله توسل از ابتدای اسلام امرى رایج بین مسلمانان بوده تا جایى که بعضى از بزرگان اهل سنت نیز نوشته هاى ارزنده اى را در این زمینه از خود به جاى گذاشته اند که به چند نمونه اشاره مى کنیم :
    1 . الوفاء فى فضائل مصطفى:ابن جوزى
    2 . «مصباح الظلام فى المستغیثین بخیر الانام»: شمس الدین محمد بن نعمان مالکى
    3 . «وفاء الوفاء لاخبار دارالمصطفى » جلد دوم، ص 413 تا 419 :سید نور الدین سمهودى
      ادامه دارد





    ::: چهارشنبه 87/2/11 ::: ساعت 8:48 صبح ::: ردپای دوستان: ردپا
    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >